true

ویژه های خبری

true
    امروز یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

احسان‌محمدی

تابستان امسال رشت بودم. از کوچه پس کوچه‌های بازار به سمت سبزه‌میدان می‌رفتم که یک دفعه پسرجوانی از توی یک مغازه کفش‌فروشی بیرون پرید و داد زد: «آقای شب‌های فوتبالی»!

به واسطه حضور در این برنامه من را شناخته بود و همانجا دستم را کشید و بُرد توی مغازه و با لهجه شیرین گیلکی و هیجان تندتند در مورد خودش و سپیدرود گفت.

-آقا برسید به داد ما! من قبلاً ماهیگیر بودم. رو قایق کار می‌کردم. کار و بار کساد شد اومدم اینجا مغازه کار می‌کنم. آقا ما عشقمون سپیدروده! جونمون سپیدروده! از ما دفاع کنید. بگید مظلومه، بگید داورا سرمون رو نبُرن و …

وقتی خبر استعفای علی کریمی رسید، قبل از هر چیز یاد آن جوان افتادم که چنان با هیجان از سپیدرود حرف می‌زد که به فعل نرسیده جمله بعد را شروع می کرد. او تنها یک نمونه از هزاران هوادار یکی از مردمی‌ترین تیم‌های فوتبالی غیرتهرانی است. تیمی که هوادارانش دیوانه‌وار دوستش دارند و حالا زیر رگبار باران حوادث روزهای دشواری را تجربه می‌کند.

شاید یکی از ساده‌ترین راه‌های حراج کردن محبوبیت یک بازیکن، این باشد که بعد از بازنشستگی سرمربی شود. البته مثال‌های موفقی مثل دیدیه دشان، زین الدین زیدان، پپ گواردیولا، دیه گو سیمئونه، بکن باوئر، یوهان کرایف، کارلو آنجلوتی و .. وجود دارند که مربیگری اتفاقاً به امتداد شهرت‌شان اعتبار هم بخشید اما دهها ستاره دیگر را هم می‌شود نام برد که در این توفان، غرق شدند. از دیه‌گو مارادونا تا رود گولیت و ماتیوس و روی کین و آلن شیرر و استویچکف و فان باستن و

سپیدرود- علی کریمی؛ خیلی دور، خیلی نزدیک

در ایران شاید تعداد بازیکنانی که به اندازه علی کریمی در این سالها محبوب شده باشند به انگشتان یک دست هم نرسد. یک ستاره چشم‌نواز که با توپ در میانه زمین دلبری می‌کرد و حتی بچه‌هایی که زمان درخشش او به دنیا نیامده بودند هم فقط با دیدن ویدئوهایی از بازی‌هایش، دوستش دارند.

علی کریمی در زمان بازیگری یک یاغی کم‌حرف بود. اعتراضش را یا با توپ و لایی‌زدن و دریبل حریفان نشان می‌داد یا وقتی که پیمانه صبرش پر می‌شد لگدی به کیف‌پزشکی تیم ملی زد یا مشتی به سینه داور و درآوردن پیراهن استیل آذین و پرتاب کردنش و نشان دادن پیراهن پرسپولیسی که زیرش پوشیده بود و …

رندی و حساب‌گری خیلی‌ها را نداشت. اما آنقدر بی‌مانند بود که هیچ مربی نمی‌توانست از کنار نامش بگذرد ولی نیمکت آتشین مربیگری قصه دیگری است. جایی که شما یکی از یازده بازیکن شکست خورده نیستید، اولین متهم بعد از ناکامی تیم به شمار می‌روید و اگر کلمه‌ای اعتراض کنید همان می‌تواند بومرنگی بشود که صدمه‌اش ویران‌کننده است. 

او سال گذشته در نقش یک فرشته نجات، سپیدرود را از سقوط نجات داد ولی سکان هدایت این تیم را به خداداد عزیزی سپرد. قند فریمان در رشت تلخ شد و نتوانست با اعتراض‌ها و مداخله‌های بعضی هواداران کنار بیاید.

بازگشت دوباره کریمی به رشت، شهری که ریشه‌هایش را در آنجا‌ می‌داند و صرف هزینه از دارایی شخصی‌اش، نتایج پرنوسان و هجوم منتقدانی که از دشواری کار در تیم‌های پرهوادار و ریشه‌داری مثل سپیدرود آگاه نیستند، کار را به جایی رسانید که علی کریمی عطای کار در رشت را به لقایش بسپارد تا نامش در کنار فرشاد پیوس، خداداد عزیزی، افشین ناظمی، علی نظرمحمدی و … به عنوان «مربی سابق» قید شود.

سپیدرود با ۱۲ امتیاز از ۱۹ بازی روزگار خوبی در انتهای جدول ندارد. تیمی که با شایستگی و بدون رانت از رده‌های پائین خود را به لیگ برتر رساند حالا با بیم و امید به آینده نگاه می‌کند. سقوط به لیگ یک مثل افتادن در چاهی است که انتها ندارد و کمتر تیمی است که بتواند دوباره به سطح اول برگردد.

تیم‌هایی مثل سپیدرود که همیشه هوادارانش با دو گلایه «داوری» و «بودجه نداریم» با رسانه ها گفتگو می‌کنند، فارغ از شور باشکوه روی سکوها به مدیریت خردمندانه کنار زمین هم نیاز دارند و البته شاید مربیانی که این همه شهرت نداشته باشند. شهرت و محبوبیت گاهی اتفاقاً موجب می‌شود که دیگران با اشتیاق افزون‌تری برای شکست دادن شما به میدان بیایند.

منبع: عصرایران

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


ajax-loader