true

ویژه های خبری

true
    امروز دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

آقای استاندار! سیمان دشتستان قاتق نان است یا قاتل جان؟

عبدالخالق عبدالهی

به گزارش دشتستان بزرگ به نقل از پیغام:

امروز می خواهم شمه ای از داستان سنگی که مدتهاست پیش پای یک لنگ است با استاندار خود سخن برانم و با او درددل کنم . این سنگ که شاید ” من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش ” کارخانه سیمان دشتستان است و لنگ هم کسی نیست جز مردم این خطه.

جناب آقای استاندار، همه می دانند ورود صنایع تولیدی به یک منطقه با همه محاسنی که دارد گاه مانند سرجهازی عروس معضلات و مشکلاتی نیز با خود به همراه می آورد . محاسنش تولید و اشتغال و چرخیدن چرخ اقتصاد یک شهرستان است و از معایبش نیز بزرگترینش ، آلایندگی و به خطر افتادن محیط زیست است .

تا اینجای کار هیچ ایرادی ندارد و همه جا رسم است برای جبران این صدمات زیست – محیطی معمولا مبالغی از کارخانه یا واحد تولیدی تحت نام “حق آلایندگی ” می گیرند و در حوزه های عمومی و همگانی هزینه می کنند . متصدی و مسئول تعیین میزان این آلایندگی نیز البته اداره کل محیط زیست است .

اینها را نوشتم که بگویم هفته قبل نامه یا گزارشی از اداره محیط زیست استان بوشهر دیدم که در کمال تعجب میزان آلایندگی کارخانه سیمان دشتستان را فقط سه ماه از سال اعلام کرده بود . به زبان ساده تر کارخانه سیمان دشتستان فقط سه ماه از سال آلاینده است و بقیه مدت را بدون هیچ مشکلی مشغول به تولید و خدمت به خلق است . بنده البته نه متخصص محیط زیست هستم و نه از این آمار و ارقام سر درمی آورم اما با نگاهی به میزان آلایندگی دیگر واحدهایی تولیدی به قول معروف هر چه با خود خرده می کنم می بینم یک جای کار می لنگد .

چطور ؟ الان عرض می کنم : در همین گزارش، میزان آلایندگی چند واحد تولیدی مشابه هم اعلام شده که بد نیست با هم آن را مرور کنیم : کارخانه تولید و شن و ماسه شهرداری سعدآباد که یک واحد نیمه تعطیل است ۱۲ ماه سال آلاینده است . آبفای بوشهر؟ ۱۲ ماه سال ، مجتمع کشتی سازی ؟ ۱۲ ماه سال ، کارخانه آسفالت برازجان ؟ ۱۲ ماه سال .

وانگهی بنده هر گاه توده ای ابر از آلودگی و گرد و غبار بر فراز کارخانه سیمان می بینم مردد می مانم دم خروس این آلودگی مشهود را باور کنم یا قسم حضرت عباس سالی سه ماه آلایندگی این گزارش را ؟ جالب اینکه در مورد آلایندگی سه ماهه کارخانه سیمان، آش آنقدر شور بوده که ظاهرا آشپز، ببخشید ظاهرا اداره کل محیط زیست خودش هم فهمیده و برای خالی نبودن عریضه طی یک توافق قرار شده کارخانه سیمان دشتستان مثلا از پلنگ دشتستان که چند سالی است در خطر انقراض است حمایت کند . به چه صورت ؟ اگر پلنگی به گله ای زد و بزی را گرفت و برد و خورد آنوقت اگر مال باخته کظم غیظ کرد و پلنگ را نکشت در عوض کارخانه سیمان قیمت بز و یک تقدیرنامه به چوپان بزبُرده می دهد ( تازه شنیده ام خسارت بز را هم کارخانه سیمان نمی دهد یکی از شرکت های بیمه ای می دهد ) .

جناب آقای استاندار این خیلی خوب است که محیط زیست یک واحدی تولیدی را وادار به حمایت از یک گونه جانوری در حال انقراض کند . اما لابد این داستان را که بنده قبلا هم به مناسبتی آن را نوشته‌ام شنیده‌اید که می گوید بنده خدایی از گرسنگی در حال مرگ بود . دوستش که کنارش نشسته بود گفت :

لختی دگر تو صبر کن رزق حلال می رسد
مرد محتضر جواب داده بود :
رزق حلال تا رسد بنده حرام می شوم

حالا حکایت آلایندگی سیمان دشتستان ، مردم دشتستان و مقوله حمایت از پلنگ دشتستان است . جناب آقای استاندار در دشتستانی که کارگران سیمان و حتی مردم عادی از آلایندگی سالی ۱۲ ماه کارخانه سیمان نفسشان بند آمده و حناق گرفته اند آیا منطقی است مسئولین محیط زیست سلامتی مردم را وانهند و در فکر بقای نسل پلنگ باشند ؟ و آیا تا کار پلنگ دشتستان یا این رزق حلال به سامان برسد بسیاری از دشتستانی ها از این همه بی سر و سامانی حرام نشده اند ؟ من تا امروز حتی یکبار هم به کارخانه سیمان دشتستان نرفته ام و جز برج و بارویش آن را از نزدیک هم ندیده ام اما کسانی که رفته اند می گویند از بس آنجا آلوده است حتی موزائیک های کف محوطه کارخانه هم به رنگ لجن درآمده، آن که سنگ است دیگر چه رسد به ریه و جهاز تنفسی کارگران بیچاره و اهالی روستاهای مجاور که از گوشت و پوست است و رگ و پی .

حتی شخص مطلعی برایم تعریف می کرد عنصر کرومی که آن جا در نوعی آجر بکار می برند از بس آلوده و خطرناک و مهلک است اگر به هر دلیل با آب مخلوط شود و خدایی نکرده از کنترل خارج شود می تواند ذخایر آبهای زیرزمینی یک شهر را آلوده کند . آنگاه بنده چطور باور کنم کارخانه ای با این همه ذرات خطرناک سیلیس و این حجم آلودگی فقط سالی سه ماه آلاینده است و فلان شرکت ورشکسته شن و ماسه سالی دوازده ماه ؟ به قول یکی از کارگران ، اصلا لازم نیست مسئولین برای تشخیص میزان آلایندگی سیمان دشتستان زحمت بکشند درجه و متر و دستگاههای چند ده میلیونی دقیق بیاورند ، کافی است یکبار گلاب به رویتان یکی از ما کارگران را وادارند جلوی آنها سرفه کنیم تا میزان سلامت و بهداشت کارگری و همچنین حجم آلایندگی این کارخانه سه ماه آلاینده معلوم شود .

جناب آقای استاندار، بی انصافی است اگر نگویم مدیران کارخانه سیمان بعضی حمایت های کوچک مالی از ورزش شهرستان انجام داده اند ، با دادن آگهی به نشریات باعث شده اند نشریات مستقل اندکی نفس بکشند حتی شنیده ام یکی – دو مورد به خانواده های مستنمد و آبرودار دشتستانی کمکهایی هم کرده اند به بعضی از مسئولین هم با مورد و بی مورد سهمیه سیمان ماهیانه اختصاص داده اند ( حال بماند بعضی از این سهمیه ها از طرفی مصداق “چرب کردن وازلین است ” و از طرف دیگر باعث شده حضرات نمک گیر سیمان شوند ) با اینکه کاملا مرسوم است واحدهای تولیدی برای مردم شهرهای تابعه خود چنین خدماتی انجام دهند اما به هر حال اینها از جمله کارهای مثبت و قابل ستایش کارخانه سیمان دشتستان است تازه از همه اینها که بگذریم نفسِ وجود این کارخانه و اشتغال صدها جوان، خود نعمتی است برای دشتستانی که همواره از بیکاری جوانانش در رنج بوده است .

خلاصه اینکه بنده و خیلی ها اینها را می دانیم و نمی خواهم نان کسی را آجر کنم یا خدایی نکرده خدمات هر چند کوچک این واحد تولیدی بزرگ را نادیده بگیرم فقط می گوییم جناب آقای استاندار، این تره ی کارخانه سیمان دشتستان را روز اول کاشتند تا قاتق نان مردم باشد نه قاتل جانشان ، مسئولان خصوصا اداره کل محیط زیست حق ندارند زیر لحاف کرباسی بر سر جان و سلامت همشهریانم قمار مرگ و زندگی بیازند و تصمیماتی بگیرند که عوارضش تا مدتها دامنگیر همه مردم منطقه باشد و آلایندگی کارخانه ای که به قول جنابعالی که در یکی از جلسات فرمودید ” قیافه اش هم آلاینده است چه رسد به خودش ” را فقط سه ماه در طول سال اعلام کنند تا حق آلایندگی کمتری بپردازند .

در پایان بنده معتقدم حق است که حق این مردم داده شود و جنابعالی که دستتان به مدیر کل محیط زیست می رسد از ایشان بپرسید بر اساس کدام متر و شاخصی میزان آلایندگی سیمان دشتستان را سالی سه ماه تشخیص داده اند ؟ جناب آقای استاندار ازجنابعالی انتظار می رود همتی کنید بلکه با اعلام آلایندگی سالی ۱۲ ماه ، نه همه، دستکم بخشی از حقوق حقه مردم دشتستان از این واحد تولیدی آلاینده گرفته شود و همیچنین ببخشید اگر مصدع اوقات گرانبهایتان شدم چکنم ما در بوشهر غریبیم و به قول شیخ

اجل سعدی :

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی‌ شناسم تو ببر که آشنایی

عبدالخالق عبدالهی

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


ajax-loader