ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت درج خبر:۱۱:۰۷
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: علی پیرمرادی، پیر رسانه های استان بوشهر و کسی که تمام عمر خود را وقف مردمش کرد. چهره ای که همه با متانت و مهربانی میشناختند و در نهایت در ۷۱ سالگی دیار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری تحلیلی دشتستان بزرگ، در این راستا، نگرخواهی را انجام و دیدگاه جمعی از دشتستانی ها را در خصوص شخصیت این عزیز سفرکرده، جویا شد که خالی از لطف نیست.
جواد زیارتی: روح بلند و آسمانی علی پیرمرادی عزیز شاد ,حقیقتا علی را دورادور می شناختم و جز چند باری که ایشان را در مجالس و محافل ادبی هنری یا فاتحه میدیدم ارتباط نزدیک تری با ایشان نداشتم ولی واقعا من خیلی کوچکتر از آن هستم که بخواهم از شخصت ایشان بگویم، ساده بود ولی بزرگ.
در یک جمله بخواهم بگویم سادگی و انسانیت علی پیرمرادی را از دست داد.
قطعا و قطعا بزرگترین شاخصه ایشان گذشت و فداکاری است ایشان در اوج نیاز همه زندگی خود را وقف مردم کرد که به راستی جز در بین معصومین در هیچکس ندیدم که خود سخت نیازمند باشد و اینگونه ببخشد
روزی در بحبوحهی برجام بیانیه ای از طرف یکی از جناح های سیاسی استان صادر شد مبنی بر مخالفت با امضای برجام که اسم علی پیرمرادی هم در بین امضا کنندگان دیده می شد، بنده در گروهی حرکت ایشان را نقد کردم اما طولی نکشید ایشان با بنده تماس گرفتند و ضمن تعجب از اینکه چه کسی از اسم ایشان سو استفاده کرده است اعلام کرد که بنده اصلا این بیانیه را امضا نکرده ام.
روحش شاد
علیرضا رهسپار: حدودا از سال ۱۳۵۵، شخصیتی وارسته، پرتلاش، عاشق خبرنگاری، عاشق برازجان را نی شناسم، همیشه سعی می کرد اخبار پیشرفت های برازجان را در سطح کشوری منعکس کند، به ویژه اخبار فرهنگی وهنری.
بزرگترین شاخصه ایشان از خودگذشتگی، مهربانی و ساده زیست بود، او انسانی خیّر بود و پیگیر مشکلات شهرستان.
خاطرات زیادی از زنده یاد علی پیرمرادی دارم، ولی بهترین خاطره ام مربوط به سال ۵۸ است، آن زمان من حدود۱۳ سال داشتم و برای خرید سیاه قلم به مغازه اش جنب شهرداری قدیم در میدان دژ رفته بودم، یک طراحی ازچهره یکی از هنرمندان را، که به صورت ابتدایی و ساده کارکرده بودم، همراهم بود، ایشان دیدند، بامهربانی خاصی و بادقت تا چندین دقیقه به نقاشی نگاه کردند و بعد من را بسیار تشویق کرد و یک سیاه قلم و یک کاغذ طراحی، فکرکنم اشتنباخ بود، به من هدیه داد و آن طراحی من را نیز خرید. این برخورد و تشویقش را هرگز فراموش نمی کنم.
این سال ها وقتی من را می دید یادی از آن روز می کرد، از پیشرفت دیگران و بخصوص هنرمندان و ورزشکاران برازجان بسیار خوشحال می شد.
یادش گرامی باد.
دیدگاه ها