ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« خرداد | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت درج خبر:۲۲:۰۵
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: دی علی دمپخت عدس چربی درست کرده بی سی افطار؛ پای اذون شاه زینب راساوی که بره؛ سکی وش گفت: سرکارِ دمپخت خاردنه خو همینجو بخار؛ شاه زینبم که فقط منتظر تارفی بی درجا چک سفرهی کمکِ سکی پهن کرد؛ علی هم پای خاردن رسید.
اذون گفتن؛ همه مشغول خاردن بیدن که علی گفت: راسی فهمیدینه یه باشگاه سوپر لاکچری تو خیابون فرشته تهرون افتتاح واویده؟ سکی گفت: خو ککا چنش وما؟ مال ازما بهترونه؛ علی گفت: میخام سیتون بگم که اگه جی شنفتین که شهریهی سالانهش سیصد و پنجاه ملیون تومنه شوکه نواوین؛ سکی که یه تِکه ی سَرگووری نهاده بی تو دهنش زورکی قیتش داد و گفت: چه خبره می چه توشه؟ علی گفت: میگن وسایلش پاکی برند المانه؛ سی افتتاحیهشم فوتبالیستل سرشناس المانی اومدنه؛ داور کچلی هم بیدا، میگن او هم اومده بیده؛ شاه زینب قاشق ماسی خارد و گفت: اَریه چه ثروتی پشت اینایه؟ علی گفت: پیلدارنا، اینا مال آقازادهیله؛ سربازم که بیدم چن تاش ورمون بیدن؛ سکی گفت: چطو پاشون دوست نواویدی؟ علی گفت: چه میگی سکی؟
اونا شویی بیست ملیون خرج میکردن عین خیالشون نبی؛ مانه بدوخت بیست هزارتومنم زورمون میزد؛ اصلا اونا پای ما فرق داشتن؛ لباسلشون، گپ زدنشون، اصن معلوم بی که کِل ما نیسن؛ یه نفرشِ ما فقط روز سلام و روز خدافظی دیدیم، دیه ندیدیمش؛ اینا خوشونه اینجو میوینه خلیفشونِ بغداد؛ مِت ومعنی ما میکردن؟ باپیرم همیطر که دسش میدروشی و قاشق دمپختی میبرد بیله تو دهنش گفت: بُخارین بُخارین تاسَردنواویده؛ سکی گفت: حِلا سَردم واوو، پیتزا پپرونیه که نونش خُشکاوو یا گوشت تُپندهیه که چربیش بماسه؟ کم دمپختیه.
دی علی گفت:راسی پسینی کاسه حلیمی هم بوای عواس اوردا؛ چِوش کردین؟ سکی گفت: بچیلش جاشم لیسیدن؛ میخاسمم بگم ای کم مانا، اماخو بوای عواسم همیشه انگاری توپشِ وش اسدیه بُر نکردم وش بگم؛ دی علی گفت: ایطر نیا؛ ای بدش میا نذری بهره کنه، دی عواسم خو مُورّه، میگو اِلا خوت بایس بیری.
تو همی گپل علی سیلی و گوشیش کرد و گفت: خبرتازه… میگن باشگاه لاکچریِ پلمپ کردنه؛ دی علی گفت بسکه اه کشیدین؛ ای ایسو دی رضا اینجو بی میگفتین کپ نحس دی رضا تعطیلش کرده؛ شاه زینب گپ تو گپ اورد و گفت: ایسو مال مردم فهمیدنه وشون، چن روز میبندنش بعد وازش میکنن؛ اینا پیل پشتشونا پیلا… پیل ری سنگ بیلی او ویمو؛ هرکی میوینم تا یه پاخرپکی کرده و وضع وروزگارش خوبه، غیر مالل ما خو والا بقول شاعر هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
باپیر دهنشه که ماست ماسی بی پای پس دسش پاک کرد وگفت: پیل کار چه میایا؛ ادم بایس شخصیت داشتو؛ سکی گفت باپیر والا چه باکه ادم هم پیل داشتو هم شخصیت؟ و ما که میرسه پیل کار نمیا؟ اگه دی پیل داشت مثل مردم سی بچهی مو از ترکیه سیسمونی میسد؛ باپیر گفت: نمیگم پیل بده خیلیم خوبه اما باید دس اهلش بیفته؛ مثل علی پیرمرادیا که نوم نیکش تاهمیشه موندگاره؛ تو بخت ازمایی خونه چهار طبقه برد پاکشه فروخت و خرج مردم کرد؛ وقتی هم رحمت خدارفت هیچ نداشت؛ تا بیدش خو کسی کمک ای آدم نکرد؛ اوسو تو فاتحهش پاکشون ردیفاویدن.
دی علی همیطر که سفره مُر میکرد گفت: ها بقول دی خدابیامرز: حمالی دنیای میکنی اوسو که میخی پاته دراز کنی اجل میا ری بتت میشینه؛ بعد خوتم بچه خورده دارپا توش ور میاره میگو اولتر بری، سیچه کم سیم نهادی!…
دی علی
دیدگاه ها