ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« خرداد | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
- ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت درج خبر:۱۲:۱۴
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: علی پیرمرادی، پیر رسانه های استان بوشهر و کسی که تمام عمر خود را وقف مردمش کرد. چهره ای که همه با متانت و مهربانی میشناختند و در نهایت در ۷۱ سالگی دیار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری تحلیلی دشتستان بزرگ، در این راستا، نگرخواهی را انجام و دیدگاه جمعی از دشتستانی ها را در خصوص شخصیت این عزیز سفرکرده، جویا شد که خالی از لطف نیست.
دشتستان بزرگ- رضا عباسی: با توجه به نزدیکی محل اقامت آن پیر رسانه با ما و ارتباطی که در چندین بار همنشینی با این عزیز گرانقدر داشتم ایشان را فردی به تمام معنا عاشق کارش که همان فعالیت رسانه ای بود و نیز عاشق برازجان می دانسته و بر این باور اطمینان دارم.عشق را در کار واقعا می شد از این بزرگوار آموخت و این شاخصه ارزشمندی است که قطعا همگان بر آن باور دارند.
همیشه در هر برخوردی که با من داشت تاکید می کرد در تمامی محافل رسانه ای از برازجان اسم برده و اعتلای نام برازجان برایش خیلی مهم بود. شاید حتی بتوان گفت برازجان را بیشتر از خودش دوست داشت و این موضوع با تکرار مکرر ایشان برای خود من هم خیلی مهم شد.
دشتستان بزرگ- شهرام حسین پور: سلام پیرمرادی فردی بود که هیچ وقت به قلم خیانت نکرد و زر و سیم نتوانست او را از مسیر اندیشه امام راحل خارج کند.
پیرمرادی فردی افتاده بود که در حوزه فریضه جهاد تبیین رسالت خود را در حق انقلاب و مردم در همه موضوعات بخوبی ادا کرد .
ایشان هیچ وقت برمنافع شخصی سخن نگفت و گلایه ای نداشت و سهم خواهی نکرد، فقط وظیفه رسانه ای خود را به نحو احسنت به پایان رساند، ایشان را آخرین بار در نشست هیئت رزمندگان اسلام دیدم که با آن عینک همیشگی بر چشم مشغول تنظیم خبر و سپس گوشی در دست مشغول وظیفه رسانه ای با تصویر برداری و انعکاس خبر بود.
دشتستان بزرگ- علی زیارتی: علی چون همولایتی و دوست پدرم بود از سال ۶۴ میشناختمش. جلوی منزلمان زمین فوتبال بود و علی با کت شلوار سفید و دوربین عکاسی همیشه در خاطر ما است.
بی اهمیتی به دنیا و مادی نبودنش، مهمترین ویژگی شاخص علی بود. علی دنیا را بخاطر مادیاتش دوست نداشت و در فضای دیگری سیر می کرد. کوچک نفس و ساده زیست و صادق بود
در آخرین نمایشگاهم وقتی آمد و عکس گرفتیم رفت کنار عکس بابای خدابیامرزم ایستاد و گفت یک عکس تکی بگیر از منو دوستم و چه زود خودش نیز آسمانی شد.
دیدگاه ها