ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« خرداد | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
- ۲۹ تیر ۱۴۰۴ ساعت درج خبر:۱۹:۰۰
- بدون دیدگاه

باب اول
برزویه حکیـم
گفته برزویه پزشک نامدار/ لشکری بابای و، مامش خانه دار
اولین نعمت که ایزد داده ام / خاندانم پارسی، آزاده ام
چون رسیدی وقت عمرم هفت سال/ دانش طب از پدر شد امتثال
یافتم اندک وقوفی زین هنر / رغبت افزون شد فضیلت را ثمر
حرص غالب، در تعلم روز و شب / شهرت اندر کسب صنعت زین سبب
علم طب را در جهان بستوده اند / ارج دینداری بدان افزودهاند
آن طبیبی را فضایل بیشتر / کان بود نفس عمل را در نظر
تخم افشاندن، کشاورزی سبب / دانه باشد قوت جانش در طلب
لیک کاهش بر تبع حاصل شود / بر ستوران، چون علف شامل شود
کردم اندر کار اقبال تمام / هر چه بیماری نشان آمد بنام
دیدم امثالان خود در مال و جاه / سبقت آرندی نفوذ و جایگاه
نفس مایل پیروی از کارشان / در تمنّای مراتب یارشان
باز سنجیدم نیاز و نفع خویش / انتفاع را، گه بود مضّار بیش
در نظر معطوف باید عاقبت / حرص دنیاخوار را کی منزلت
بگذر از اندیشههای ناصواب / همت افعال نیکو اکتساب
ای بسا بیمار محروم و ضعیف / در مشقت ماندگان زار و نحیف
در معالج نفس امر است التفات / چیست لایقتر ز توفیق نجات
معضلات زندگی از این روش / حل مشکل را ندیدم در کنش
باز مستغرق در افکار دراز / در رباطی با دو در هر در فراز
با تأمل علم طب را در شئون / بسته ی ارکان اخلاط درون
هر یک از اخلاط در تغییر حال / کار درمان و معالج را خلال
علم باید دانش ثابت قدم / سست عنصر را ز موجی منهدم
اجتنابم از طبابت، جذب دین / در گمانم از معارف بر یقین
همتم شد مختصر مصروف دین / راه بی پایان و سخت و سهمگین
راه پر پیچ و خم و پر سنگ لاخ / منتهی بر جنگلی پر برگ و شاخ
سر به سر باشد مضایق تنگنا / نامشخص، نامعیّن، فتنه زا
در کتب نبود اشارات و دلیل / قوّت ایمان بود اصل اصیل
نیست دستاویز از حیرت خلاص / اختلاف بین اصحاب و خواص
از طریق ارث بر شاخی ضعیف / گشته آویزان، وضیعان و شریف
بعض دیگر را روش در تابعت / گه ز بیم و گه مقام و منزلت
رکن لرزانی گرفته جای پا / تکیهگاهش استخوان پوسیده ها
در شناس خالق و پروردگار / اختلاف هر گروهی آشکار
بینهایت رأیشان، نااستوار / ز ابتدای خلقت و پایان کار
هرکسی پنداردی، خود را مصیب / خصم خود خاطی، خدایش را فریب
در بیابان تردّد، چندگاه / کردمی هر سوی، از حیرت نگاه
برفراز و در نشیبش جستجو / گاه و بیگاه با مغامض روبرو
چند در مقصد بپوییدم صواب / راه حق دیدم خرد را فتح باب
عقل باشد هر دلیلی را نشان / فهم و ادراک ضرورت را توان
پس عزیمت شد مصمّم، وفق عقل / بشنوم از عالمان، گفتار و نقل
خبرگانِ عارفِ، فرع و اصول / از صنوف مختلف آید حصول
اعتقادات مذاهب را خبر / اکتشافی تا بسنجم هر نظر
اجتهاد هرسویه از بالا و زیر / تا بیابم جای پای دلپذیر
دیدم هر قومی، پی ترویج دین / میکند تقبیح مذهبها زکین
گِرد تقبیحات ملتهای غیر / بر مراد خود فضیلتهای خیر
هر گروهی نفی خصم و دیگران / دین خود رجحان ادیان زمان
هیچ تدبیری ندیدم درد خویش / حیرتم افزون، پریشانتر ز پیش
روشن آمد، ادعاها بر هواست / اهل دانش را تعصب ها خطاست
از خرد معلوم اوصاف صفت / این طوایف را نباید تابعت
تکیه بر قول اجانب زن بمزد / همچنان آن غافل نادان دزد
دیدگاه ها