ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت درج خبر:۱۱:۳۵
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: علی پیرمرادی، پیر رسانه های استان بوشهر و کسی که تمام عمر خود را وقف مردمش کرد. چهره ای که همه با متانت و مهربانی میشناختند و در نهایت در ۷۱ سالگی دیار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری تحلیلی دشتستان بزرگ، در این راستا، نگرخواهی را انجام و دیدگاه جمعی از دشتستانی ها را در خصوص شخصیت این عزیز سفرکرده، جویا شد که خالی از لطف نیست.
دشتستان بزرگ- عبدالرسول استادزاده: علی پیرمرادی همیشه جزء اولین ها بود.
علی پیرمرادی اولین خیر در کمک به طرح مطالعه شرکت سیمان دشتستان بود در دهه ۵۰با پرداخت١۰ریال در آن زمان.
علی اولین موسس باشگاه هما بود.
علی اولین برنده بخت آزمایی استان بود.
علی اولین چهره تلویزیونی شد بخاطر بلیط بخت آزمایی که پخش زنده بود.
علی اولین دکه دار مطبوعاتی و ساندویچی در برازجان بود.
با چهره علی زمانی آشنا شدم و بیاد دارم که در دهه۵۰ در دوره تحصیلی راهنمایی به مدرسه می رفتم یا قبل از آن زمانی که کوچک بودم و همراه پدرم به شهربانی داخل دژ می رفتم.
وی را در حالت های مختلف عکسبرداری بیشتر در مراسمات, جشن ها و مسابقات ورزشی می دیدم. وقتی به یاد علی می فتم، چهره اش مرا به یاد پزشکان و بازیگران فیلم های هندی و دکتران پاکستانی می انداخت. خصوصا زمانی که پیراهن چهار جیب چهار خانه ی مخصوصی که داشت را می پوشید و زمانی جالب تر می شد که موهایش را روغن می زد و یک شانه کوچک صاف جیبی هم همراه داشت. البته از فروش بلیط بخت آزمایی ایشان هم یادم هست که در تلویزیون آمدند.
همچنین علی پیرمرادی اولین نفری بود که یک دکه ساندویچ فروشی را در وسط میدان دژ یا شهرداری سابق برازجان راه اندازی کرد و دو نوع ساندویچ کالباس و کتلت هم بیشتر نمی فروخت. دکه وی خیلی هم شلوغ می شد و جوانان و بزرگترهای آن زمان استقبال خوبی از این ساندویچ ها می کردند.
حتی هنوز آن دکه فلزی علی پیرمرادی در یک گوشه یکی از پارک های شهرداری موجود است و هم اکنون از آن به عنوان انبار استفاده می شود!!!
شخصیت ایشان کامل بود چون هم صداقت داشت و هم صادق بود. علی سالم, مهربان, مردم دار و دلسوز مردم بود. علی روی نام برازجان تعصب خاصی داشت. حتما اول باید مطالبش می نوشت: برازجان / دشتستان.
همیشه از بی خانمان بودن مردم می رنجید گرچه خانه و ملک اصلی خودش تبدیل به زمین شده بود.
علی هیچ چیزی برای خودش نمی خواست.
خاطره من اول از ایشان عکسهای وی بود که بیادگاری از ایشان دارم در مسابقات فوتبال و داوری هایم در زمین فوتبال.
دومین خاطره ای که از علی دارم این است که چندین بار از وی خواستم تا روی زمینی که داری از شهرداری پروانه کار بگیریم, در ساخت و مصالح و …. از مسئولان کمک می گیریم و در آن اطاقی برایت زده شود.
بیا نصف این زمین را بفروش و با پولش برای خودت خانه ای بگیر، یا همین جا را بساز یا حداقل پولش را پس انداز کن و از سود آن استفاده کن.
یادم می آید که وی در پاسخ به من با ناراحتی گفت: ” استاد، نه نمی خواهم. اگر بتوانی خیری برام پیدا کن تا برام زمین را بسازد و مجتمع آپارتمانی چند طبقه ایی بزند که بدهم به تعدادی بی خانمان شهرم برازجان. این در حالی بود که خودش مسکن نداشت و در منزل مادرش زندگی می کرد.
علی از خودش مسکنی نداشت اما دلش می خواست آن منزل قدیمی که الان زمینی صاف است را به شخص پیمانکار یا خیری واگذار کند که بتواند ساخت و ساز انجام داده و به صورت آپارتمانی در چند طبقه بسازد که به بی خانمان تحویل دهند.
خیلی ناراحت و عصبی بود که نمی تواند بخاطر مشکلات مالی اش این زمین را بسازد و به بی خانمان تحویل دهد.
روحش شاد
دیدگاه ها