true

ویژه های خبری

true
    امروز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دوشنبه هاي طنز و كاريكاتوري دشتستان بزرگ:

دشتستان بزرگ- دی سامی: روزی که خیلی حوصلم سر رفته بی، پنجره ی واز کردم تا کم کم هاسی افتو میشینه؛ سر قضا ظهر توسونم نه ایقه درازا هرچی سی ساعت میکنی انگاری عقرویلکو ری خاگ خوسیدنه، پلک نمیخارن؛ راساویدم گفتم مو تا دی علی دارم غم ندارم هر موقع برم انگار ده روزه ندیدمه، دلش خاشیمو؛ سکی یم خو جون دل خومه؛ نششته کاری یم خیلی دارا اما قد خاگ چیشم میخوامش؛ رفتم تا دی علی گیر کارِ؛ گفتم چه میکنی؟ گو: گندم بردِیدُمه آسیُو سی للک، هاسی میویزمش تا درشتلش جدا واوو.
گفتم: چه و درشتوعل میکنی؟ گو: دی سامی، انگاری تو نه مال برازگونی؛ درشتلش دکلک؛ میریزمش تو او مرغ سی شو بچیل نه ایقه خاشا؛ گفتم مو گاهی ندیدمه؛ گو: درد دل خوت نکن خومم وقتی شی کردم ور خاسیرم دیدم؛ وقتی رختش تو او مرغ دلم شی واری واوی؛ ور خُم گفتم: هرگز مو یونه بخارم اما گشنم که واوی هشتاویدم خاردمش؛ چیشمِ ری هم نادم و بت زدم؛ ریم نواوی بگم نمیخارم؛ اِی کجُی کاری دی سامی، یه شویی گفتن: او داغک داریم؛ ایسو که ما پای سفره نشسیم تا یه او ولنگو زردیه، خاگم توش اشکوندنه؛ گفتم: بوی ما خو تو او داغک سوزی مهی و سیر و تمرم میکنیم؛ ایخو او پتی یِ؛ گفتن: او که تو میگی قلیه ی خاگه و پای ای فرق داره؛ اوسو بی که فهمیدم قلیه ی خاگِ جی اوداغک میخاردمه.
والا خوشون تلیت کردن و ترشی بادنگون کم گرفته ریش نهادن وجاشم رفتن؛ منم که دفه ی ناترش هشتاویده بیدم و دکلکِ خارده بیدم، ای کشه یم کوراویدم، دندمم نرم اوداغکم خاردم؛ حلا بدم نبی اما او پیازم واوی شوم؟
هموسو بی که فهمیدم خونه بوا بهشت بیده و تصمیم گرفتم ای زمانی بچه دار واویدم و خواسم زن سی بچم بیارم از یه جی بسونم که یا مثل خوم بوعن یا لنگ تر خوم؛ والا بخدا… دختر مردم شی میکنه که بخیسه نه بپیسه، که شکرخدا خوم که پیسیدم هیچ، دخترمم پیسی…

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


ajax-loader