ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- ۰۹ آبان ۱۳۹۹ ساعت درج خبر:۱۸:۱۴
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ- هادی پاپری: عقد بیع؛
یکی از مهمترین و متداول ترین عقود معین، عقد بیع است. بیع در لغت به معنی فروش است و در برابر معنی خرید آمده است. ولی گاه به خرید و فروش هم بیع گفته می شود، بیع کاملترین عقد معوض تملیکی است .
معاطات؛ (معامله معاطاتی)
معاطات آن است که هر یک از بایع و مشتری به دیگری مالی را بدهد و در برابر چیزی از او دریافت دارد بدون بیان صیغه مخصوص.
اقسام عقد بیع ( به اعتبار موعد تسلیم مبیع وثمن و یا یکی از آن دو)
عقد بیع به این اعتبار ۴ قسم است:
۱):بیع نقد:
بیعی است که ثمن و مبیع هر دو حال، نقدی و بدون مدت می باشند.
۲) بیع نسیه:
بیعی است که در آن ثمن ( کلی در ذمه ) نسیه و مدت دار باشد ولی مبیع حال و بدون مدت باشد.
۳) بیع سلف یا سلم:
بیعی است که در آن ثمن نقد بوده ولی مبیع و موضوع معامله کلی و مدت دار باشد که عرفاً چنین بیعی را پیش فروش یا پیش خرید می گویند.
۴) بیع کالی به کالی (دین به دین یا نسیه به نسیه)
بیعی که هم مورد معامله و هم ثمن معامله کلی و نسیه و مدت دار است.
اقاله؛
در اصطلاح فقه و علم حقوق به معنای برانداختن و بهم زدن معامله است با تراضی و سازش طرفین.
اجاره؛
اجاره در فقه عبارتست از تملیک منفعت به عوض معلوم چنانچه ماده ۴۶۶ قانون مدنی بیان می دارد : اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجر می شود، اجاره دهنده را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عین مستاجره گویند.
عاریه؛
عاریه مشتق از عار است که به معنی عیب و ننگ آمده است و چون عاریه گیرنده از عاریه خواستن ننگ و عار دارد این عقد را عاریه نامیده اند که در اصطلاح حقوقی عاریه عقدی است که به موجب آن احدی از طرفین به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود .
ودیعه؛
عقدی است معین، مجانی، عهدی و جایز که قانون مدنی در ماده ۶۰۷ در تعریف آن به صراحت اذعان داشته: ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می سپارد برای آنکه آن را مجاناً نگه می دارد.
مزارعه؛
عقد مزارعه همانند مضاربه نوعی شرکت کار و سرمایه است.
مساقات؛
مساقات هم نوعی شرکت کار و سرمایه است در امر باغداری که صاحب درخت میوه با عامل کارگر قرارداد می بندند که او عهده دار عملیات باغبانی و به ثمر رسیدن میوه ها باشد و به نسبت معینی مثل نصف، ثلث، ربع که با یکدیگر توافق می کنند هر کدام از مالک و کارگر سهمی ببرند.
مضاربه؛
مضاربه نوعی شرکت عقدی است آنهم نه شرکت دو یا چند سرمایه بلکه شرکت کار و سرمایه یعنی یک یا چند نفر به عنوان مالک ، سرمایه ای نقدی برای تجارت می گذراند و یک یا چند نفر دیگر به عنوان عامل عملیات تجارتی را به عهده دارند . در این نوع شرکت باید قبلاً از نظر تقسیم سود که به چه نسبت مشاعی باشد توافق شده باشد .
جعاله؛
جعاله عبارتست از اینکه کسی مالی را به عنوان اجرت و یا مژدگانی برای عملی قرار دهد که در اصطلاح حقوقی عبارت است از التزام شخصی به اداء اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از اینکه طرف معین باشد یا غیرمعین.
شرکت؛
منظور از شرکت این است که چند نفر به طور مشاع در مالی شریک شوند . شرکت بر دو نوع است:
*الف؛* شرکت غیرعقدی یا مطلق که طبق ماده ۵۷۱ قانون مدنی شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیئی واحد بنحو اشاعه
*ب؛* شرکت عقدی: عبارتست از عقد و قراردادی بین دو یا چند نفر بر معامله نمودن.
قرض؛
عقد قرض را به این جهت به این اسم نامیده اند که مقرض (قرض دهنده) قطعه ای از مال خود را از خود جدا می کند و به مقترض (قرض گیرنده) وام می دهد.
سبق و رمایه؛
سبق یا مسابقه یعنی دوانیدن حیوانات سواری و رمایه به معنی تیراندزی به صورت مسابقه است و بطور کلی سبق و رمایه نوعی قرارداد جمعی و شرط بندی برای مسابقه اسب دوانی یا شتر دوانی یا نظیر اینها و یا تیراندازی است .
وکالت؛
وکالت عقدی است که بموجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید .
ضمان؛
عقدی است لازم و عهدی که بین ضامن و مضمون له منعقد میشود و در نتیجه آن ضامن دین مدیون اصلی را در مقابل طلبکارش برعهده می گیرد . بدون اینکه اهلیت یا رضایت مدیون اصلی شرط باشد .
حواله؛
عقدی است مبتنی بر انتقال دین و طلب و از جمله عقود معین و لازم است که قانون مدنی آن را در ماده ۷۲۴ چنین تعریف کرده است حواله عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمه مدیون به ذمه شخص ثالث منتقل میگردد.
کفالت؛
عقدی است که به موجب آن احدی از طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخصی ثالثی را تعهد می کند.
صلح؛
عبارت است از تراضی و توافق بر امری خواه تملیک عین باشد یا منفعت یا اسقاط دین و حق و غیر آن، بهر حال صلح بر دو قسم است:
صلح بر دعوی
صلح بدوی
صلح بر دعوی؛
صلح ممکن است در مورد رفع تنازع و اختلافات موجود واقع شود .
صلح بدوی؛
معاملهٔ مستقلی است که مبتنی بر تسالم و سازش و توافق باشد که برخی آن را هر نوع توافقی که عنوان یکی از عقود معین را نداشته باشد دانسته اند.
رهن؛
عبارت از عقدی است که به موجب آن مالی وثیقه دین قرار میگیرد، رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به دائن می دهد .
هبه؛
هبه مصدر است به معنی بخشش و تملیک بلاعوض و در اصطلاح فقهای امامیه دارای دو معنی (عام و خاص) می باشد.
هبه به معنی عام:
تملیک مال بدون عوض می باشد که در هبه در این معنی مترادف با عطیه است و شامل هدیه، جایزه، نحله، صدقه و وقف می گردد .
هبه به معنی خاص:
هبه در این معنی که در قانون مدنی آمده است : عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می کند. تملیک کننده را واهب و طرف دیگر را متهب و مال مورد هبه را عین موهوبه می گویند .
شفعه؛
یکی از طرق تملک اخذ به شفعه است که اساساً برای دفع شریک ناخوانده (دفع ضرر ناشی از شرکت) و رفع زحمتی که لازمه حالت اشاعه در شرع و قانون ایجاد شده است چنانچه ماده ۸۰۸ قانون مدنی بیان می دارد: هرگاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند شریک دیگر حق دارد قیمتی را مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند، این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع می گویند.
الف : مقتضای ذات عقد:
آن اثر و امری است که عقد برای پیدایش آن اثر منعقد میگردد که میتوان آن را هدف و مقصود اصلی و اساسی از عقد دانست .
ب: مقتضای اطلاق عقد:
آن عبارت از امری است فرعی ف که هرگاه عقد به طور مطلق یعنی بدون قید و شرط واقع شود عقد اقتضای آن امر را خواهد داشت.
دیدگاه ها