true

ویژه های خبری

true
    امروز شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
يادداشت مديرمسئول دشتستان بزرگ/ در پي اعلام رأي شكايت اعضاي شوراي شهر برازجان از دشتستان بزرگ؛  

دشتستان بزرگ- سیده هدیه علوی شریف: بر کسی پوشیده نیست که رسانه ها به عنوان پل ارتباطی میان مردم و مسئولان هستند و در این راه با عشق و علاقه، هر خطری را پذیرا بوده، انعکاس دهنده مشکلات و آلام اقشار و طیف‌های مختلف جامعه می باشند.
به گزارش دشتستان بزرگ؛ امروزه وضعیت کاری رسانه نیز حکایت یک بام و دو هواست و شاید اگر یک رسانه سالم، به وجدان حرفه‌ای خود گوش کند باید جسورانه از مشکلات مردم بنویسد و اگر دل در گروی منافع شخصی داشته باشد باید میرزابنویس مسئولان شود، خواسته بسیاری از مسئولان که گاهاً با تهدید، آن را به روش های مختلف از رسانه می طلبند.
اسفند ۹۶ بود که شاید برای اولین بار در تاریخ دشتستان، یک نهاد مردمی از یک رسانه که همانا چشم و گوش همان مردم هستند، در محاکم قضایی، شکایت کرد، آن هم به دلیل انتقاد از عملکردشان، گویا شورائیان خود را تافته جدا بافته ای می دیدند که نباید زیر شمشیر داموکلس مردم و رسانه ها قرار بگیرند.
پیش از آن، مطلبی تحت عنوان “سندی از شوق خدمت شورایی ها/ پرداخت پول بنزین و موبایل از بیت المال!” در پایگاه خبری دشتستان بزرگ منتشر و در آن آمده بود که چهار تن از اعضای شورای تازه نفس برازجان، با امضای مصوبه ای که مهر محرمانه نداشت (لذا انتشار مصوبه، نه تنها جرم نبوده، بلکه حق قانونی مردم است که از آن آگاهی داشته باشند) از رسانه دشتستان بزرگ رسما شکایت کردند.
در این مصوبه آمده بود “ شورای شهر برازجان در اقدامی تأمل آمیز، تصمیم بر دریافت مبالغی تحت عنوان هزینه استفاده از تلفن همراه و خودروی شخصی اعضا، گرفته است، در حالی که بر اساس تصویب نامه هیئت وزیران که در تاریخ ۱۸ آبان همان سال، به امضای معاون اول رئیس جمهور نیز رسیده بود، هر گونه دریافتی از محل منابع مربوط به شهرداری ها توسط اعضای شورای اسلامی شهرها، ممنوع بوده و بر اساس قانون شوراها، حقوق اعضا بر اساس حق الزحمه جلسات رسمی شورا پرداخت می شود.
تصویر این مصوبه نیز به عنوان سند شوق خدمت شورائیان ما منتشر شد، البته با حذف اسامی امضاءکنندگان این سند.
اما از آنجایی که به قول قدیمی ها، حرف رو که بندازی زمین، صاحبش برش می داره! همان چهار عضو گرامی شورا نیز، انتشار مطلب را علم کردند تا از دشتستان بزرگ شکایت کنند، جالب آنکه در مطلب مذکور هیچ اسمی از آنان آورده نشده بود!
یکی از همان چهار عضو که وانمود می کرد به اجبار و اصرار همکارانش، اقدام به شکایت کرده بود! بارها پایان این دوئل را مشروط بر فاش کردن نام کسی می دانست که صورتجلسه را در اختیار دشتستان بزرگ قرار داده است! تا به خیال خودشان از آن طریق صدا را در نطفه، خفه کنند.
و متاسفانه بودند رسانه هایی که به جای حمایت از دشتستان بزرگ و جلوگیری از باب شدن شکایت علیه خبرنگاران، هیزم، به آتش رقیب می انداختند اما نمی دانستند که “آتش چون بر افروخت، بسوزد تر وخشک” و شکایت را حق شورا می دانستند، به قول شاعر فرهیخته حمید سبزواری ” گر نمی کوشی به درمانم به آزارم مکوش، مرهم دل نیستی بر سینه پیکانی چرا؟”
در این بین بودند کسانی که سعی داشتند با پادرمیانی و ریش سفیدی، غائله را ختم به خیر کنند اما از آنجایی که رسانه دشتستان بزرگ بر ادعای خود ثابت قدم بود، ضمن تشکر از آنان، ترجیح داد تا قانون، بین صدای مردم و زیاده خواهی شورائیان، تصمیم بگیرد، چراکه آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
در جریان محاکمه مشخص شد که شورائیان از فرصت استفاده کرده و گویا میدانی جهت عقده گشایی های گذشته یافته تا انتقادهای صورت گرفته در خصوص برگزاری جشن شب یلدای جنجالی برازجان را هم دلیل مضاعف در طرح شکایت خود مطرح کنند.
زمستان رفت، با گذشت حدود دو سال از شکایت، رأی مراجع قضایی نیز صادر و دشتستان بزرگ، سربلند از این میدان بیرون آمد تا سیاهی به ذغال بماند.
از آنجایی که پس از صدور رأی نهایی و تبرئه دشتستان بزرگ از اتهاماتی همچون، تهمت! افتراء و …، این رسانه می تواند به دلیل اعاده حیثیت، از همان اعضای شورا شکایت کند، این حق را برای خود محفوظ می داند، هرچند که تصمیم بر بخشش آنان گرفته چرا که خداوند در قرآن می فرمایند:
” ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ: بدی را با نیکی دفع کن، (آیه ۳۴ سوره فصلت)”
ولی تواضع، معصومیت و مظلومیت‌ دشتستان بزرگ، سبب نمی‌شود که رسالت و ماموریت خود را فراموش کند؛ ماموریتی که در پیام‌آوری و آگاهی‌بخشی جامعه خلاصه می‌شود.
با همه سختی‌ها و مشقت‌ها، با همه نامهربانی‌ها و کم لطفی‌ها اما دشتستان بزرگ به عشق برداشتن سنگی از پیش پای مردم، پی همه سختی‌ها را به تنش زده و پیش می‌رود. 
در نهایت مسئولین باید بدانند که زبان گویای مردم، چشم بینای جامعه و رکن چهارم دموکراسی باید بتواند بگوید و بنویسد و همه آنان بدانند، بستن دهان منتقد، خواه با تهدید و شکایت، به معنای نادیده گرفتن حقوق همه کسانی است که خبرنگار وظیفه دارد چشم و گوش بیدارشان باشد.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


ajax-loader