به گزارش دشتستان بزرگ-از تحصیل در رشته مهندسی فناوری اطلاعات و مکانیک به کار در نجاری می رسد، آن هم نه نجاری معمولی بلکه چوب میبرد و با آن طرح های زیبا خلق میکند.
فاطمه اشعری ۳۱ ساله در ابتدا سه سال مهندسی فناوری اطلاعات میخواند و بعد به خاطر علاقهاش رشته مکانیک را انتخاب و در سال ۹۳ مدرک مهندسی اش را در گرایش ساخت و تولید اخذ میکند ولی از آنجا که در دوران دانشجویی به طراحی و ساخت خیلی علاقه داشته، تصمیم میگیرد وارد ساخت و تولید مبلمان و صنایع چوب شود.
او به کار تولید علاقه دارد و به قول خودش میخواسته در رشتهای فعالیت کند که با روحیه لطیف اش سازگار باشد بنابراین طراحی وسایل خانه مانند میز، مبلمان و این قبیل تجهیزات را انتخاب میکند.
اول زمانیکه اولین پیشنهادش را برای طراحی داخلی و دکوراسیون یک کافه دریافت میکند، برادرش با تعجب پرسیده، "تو می خواهی کار نجاری کنی؟" که او هم در پاسخ گفته "من هر کاری را بخواهم میتوانم انجام دهم"
فاطمه در آغاز نجاری را به صورت حرفهای انجام نمیداده ولی سازههایی را از روی ذوق و علاقه میساخته تا اینکه اولین پیشنهاد کاری را برای طراحی داخلی و دکوراسیون یک کافه دریافت میکند؛ به دلیل اینکه در این حرفه دست تنها بوده، به برادرش پیشنهاد کار برای کمک به او میدهد، اما نه تنها برادر بلکه همه تعجب کردند که چگونه یک زن میتواند نجاری کند.
گرچه برای دیگران تعجب بر انگیز بود اما برای او که در دانشگاه با دستگاه تراش و فرز کار کرده و حتی جوشکاری کرده بود خیلی عادی بود. درست است که ظاهرا او نخستین زنی است که در استان بوشهر نجاری را به صورت حرفهای انجام داده اما هیچ گاه دوست نداشته خودش را به عنوان اولین معرفی کند زیرا معتقد است شاید او نه اولین زن نجار و نه آخرین زنی در استان بوشهر باشد که به این کار مشغول است.
فاطمه البته به این آسانیها هم نجار نشده چرا که در آغاز از نجاری تنها ساخت یک جعبه را میدانسته اما آنقدر در این راه با وجود امکانات محدود، آزمون و خطا کرده، مشقت کشیده، شب تا صبح از استرس کار نخوابیده، استقامت ورزیده، ضرر مالی دیده و از همکاران کمک گرفته تا حالا که شده یک نجار حرفهای.
او کارش را از صفر و با یک دریل ساده شروع کرده و حال پس از چهار سال کار با اتکا به خداوند و پشتکارش توانسته تجهیزاتاش را بیشتر کند و کارش را به صورت حرفهای دنبال کند. فاطمه از کارش لذت میبرد و همیشه به سختیها نگاهی مثبت دارد و معتقد است پس از هر سختی راحتی است.
خودش اینطور می گوید "آدمی وقتی به کاری علاقه و عشق دارد به واسطه همین علاقه، سختی ها هم برایش لذت بخش می شود. همیشه با خودم میگویم چه کسی دستهای پینه بسته یک دختر را دیده است؟ "
او دستهایش را نشان میدهد و ادامه می دهد" اکنون که حرفه ای تر شدهام، روزهای اولی را به یاد میآورم که با لباس هایی خاک ارهای و در حین کار مجبور به خرید و تهیه وسایل میشدم و ناگزیر با لبخند و امید با برخوردها و دیدگاه های منفی روبرو می شدم…"
پدرش خیلی دوست داشت که او ادامه تحصیل داده و در دانشگاه تدریس کند اما او پس از گرفتن لیسانس وارد این حرفه شد. خانواده با وجود اختلاف نظرهایی که با او داشت هیچوقت و در هیچ زمینهای مانع اش نشدند و برعکس تشویق اش کردند. پدر و مادرش از دوران کودکی به او مستقل بودن را آموزش دادند و از زمانی که به بلوغ فکری رسید همیشه به تصمیم هایش احترام گذاشتند. برادرش هم همیشه و همه جا همراهش بوده و در این راه کمک های زیادی به او کرده است.
خودش می گوید" "نمیتوانم" در زندگی من جایگاهی نداشت، در زمینههای مختلفی مشغول به کار هستم و سعی خودم را میکنم که از استعدادهای خدادادیام نهایت استفاده را ببرم، چون روزی باید در محضر الهی جوابگو باشم."
فاطمه تنها نجاری نمی کند و بلکه در حال حاضر در کنار کار نجاری و مبل سازی، قالیبافی، نقاشی تابلوهای برجسته، پتینه و خیاطی نیز انجام می دهد و از این راهها نیز درآمد کسب میکند.
پتینه را به طور خودآموز یاد گرفته و زمانی که دانشجو در شیراز بوده به کلاس قالیبافی رفته و آموزش دیده؛ مدرک قالی بافی اش را در شیراز گرفته و در در اوقات فراغتش فرش بافته؛ پس از گرفتن دیپلم دوره های خیاطی را گذرانده و به صورت پاره وقت در این رشته نیز مشغول به کار است.
او پارکینگ خانه اش را تبدیل به کارگاه نجاری کرده و تصمیم گرفته با استفاده از تسهیلات، کارش را گسترش دهد.
فاطمه، یکی از دغدغههای یک جوان برای شروع به کار را روند کار و مشکلات موجود در مسیر می داند و معتقد است حالا که سیاست دولت حمایت از کارآفرینان است مراحل و بسترهای اولیه کار را برای جوانان فراهم کند تا با آسودگی خاطر مشغول به فعالیت شوند.
وی به عنوان یک کارآفرین معتقد است در حال حاضر به دلیل وجود مشکلات اقتصادی و کارشکنیها، راه اندازی یک کار جدید سخت است و نیاز به سرمایه خیلی هنگفتی دارد. او خودش را به عنوان نمونه مثال می زند و می گوید با وجود آنکه یک شرکت مبلمان و طراحی ساخت وسایل منزل ثبت کرده ولی نتوانسته کارش را ادامه دهد.
این نجار بوشهری قویا معتقد است و تکرار می کند که "اگر واقعا عشق به کارت نداشته باشی نمیتوانی ادامه دهی، آن هم یک کار سنگین مثل نجاری؛ باورتان نمیشود وقتی به منزل مشتریانم میروم که وسایل چوبی و دکور آن را خودم ساختهام با لذت خاصی به آنها نگاه میکنم و تمام خستگیها از تنم میرود."
او یک خاطره جالب هم دارد؛ فاطمه را معمولا در محیطهای کارگاهی خانم مهندس صدا میزنند اما نجاری در اصفهان او را "اوسا خانم" صدا میزد که هر وقت این اصطلاح را به یاد می آورد ناخودآگاه خنده اش میگیرد…
منبع: ایسنا

دیدگاه ها