ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« دی | اسفند » | |||||
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت درج خبر:۱۸:۲۴
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ- هادی پاپری: از نظر قانون افراد صرفاً میتوانند به چهار طریق مالک اموال شوند: یکی از این طرق «احیای اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه» است. منظور از احیای اراضی موات، مالک شدن زمینهای بدون مالک و بدون استفاده از طریق عمران و آبادی آنهاست؛ به این ترتیب که شخص در زمین بلاصاحبی که سابقه عمران هم ندارد، اقدام به زراعت، درخت کاری یا ساخت بنا کند و از این طریق زمین را مالک شود. اما منظور از حیازت اشیای مباحه، سیطره و تسلط مادی اشخاص بر منابع بدون مالک است. در هر سرزمین منابعی وجود دارد که مالک خاص نداشته و عموم مردم حق استفاده از آنها را دارند.
حال اگر افراد به قصد تملک از این اموال و منابع بهرهبرداری کنند تا میزانی که استفاده بردهاند مالک محسوب میشوند. بهعنوان مثال، فردی که حیوان رها در طبیعت را شکار میکند طبق این قاعده مالک آن شناخته میشود. در حال حاضر به دلیل حفظ مصالح عمومی، زمینهای بدون استفاده و ثروتهای عمومی در اختیار حکومت اسلامی قرار دارد تا با توجه به مصالح کشور، درباره آنها تصمیم گرفته و اقدام شود. بنابراین شاهد هستیم که محدودیتهای بسیاری در مورد احیای اراضی موات و حیازت مباحات وجود دارد. راه دیگر تملک، «قرارداد» است مانند اینکه کسی به صورت قانونی مالی را از دیگری خریداری کند یا هدیه بگیرد.
قانونگذار راه دیگر مالک شدن افراد را «اخذ به شفعه» بیان کرده است. منظور از اخذ به شفعه این است که در صورتی که ملک یا زمینی متعلق به دو نفر باشد و یکى از آنها سهم خود را به شخص دیگری بفروشد؛ شریک حق دارد قیمتى را که مشترى داده است به او بدهد و سهمی را که خریداری کرده از آن خود نماید.
«ارث» دیگر سببی است که افراد را به صورت قهری در مقام مالک قرار میدهد. بنابراین اگر کسی به ترتیبی غیر از این چهار راه مالی را به دست آورد، قانون مالکیت او بر مال مورد نظر را قبول نمیکند و محترم نمیشمارد.
اسباب تملک:
تملک از روش های زیر حاصل می شود:
۱) با احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه:
احیاء اراضی موات:
یعنی اراضی که مالک ندارد و معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آنها نمی شود را بوسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب می شود، قابل استفاده نمایند مانند زراعت و درختکاری و ساختن بنا، چنانچه کسی اراضی موات و مباحه را به قصد تملک، احیاء نماید مالک آن خواهد شد البته احیا کننده باید قوانین دیگر مربوط به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.
حیازت اشیاء مباحه یا حیازت مباحات:
منظور از حیازت بدست آوردن و تصرف و وضع ید یا مهیا کردن وسایل تصرف و استیلاء است و مباحات اموال و اشیایی است که مالک خاصی ندارد لذا هر کسی مال مباحی را با رعایت قوانین مربوطه حیازت کند و بدست آورد مالک آن می شود.
۲) به وسیله عقود و تعهدات:
عقود جمع عقد می باشد و عقد عبارتست از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول و توافق آنها باشد، عقود و معاملات فقط درباره طرفین معامله و قائم مقام قانونی آنها موثر است مگر اینکه در موقع عقد خلاف آن تصریح شده باشد یا خلاف آن ثابت شود و ممکن است در ضمن معامله ای که شخصی برای خود می کند تعهدی هم به نفع شخص ثالثی بنماید، سکوت مالک ولو با حضور در مجلس عقد اجازه محسوب نمی شود.
تعهد اثری است که از انعقاد عقد به وجود می آید به طوریکه اثر عقد بیع، انتقال مالکیت مبیع به خریدار و انتقال مالکیت ثمن به فروشنده است.
۳) به وسیله اخذ به شفعه:
هرگاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند، این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع می گویند.
۴) به ارث:
ارث به موت حقیقی یا موت فرضی مورث (متوفی) تحقق پیدا می کند و شرط وراثت زنده بودن در حین فوت مورث است و اگر حملی (جنینی) باشد در صورتی ارث می برد که نطفه او حین الموت (در زمان فوت) منعقد بوده و زنده هم متولد شود، اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.
مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفی مستقر نمی شود مگر پس از اداء حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق گرفته است.
یکی از موانع ارث قتل است و اگر کسی مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع می شود اعم از اینکه قتل بالمباشره باشد یا بالتسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری.
حیازت مباحات؛
مباحات را به وسیله حیازت میتوان تملک نمود، مگر اینکه قانونی آن را ممنوع نموده باشد.
ماده ۱۴۶ قانون مدنی بیان نموده که مقصود از حیازت تصرف و وضع ید است، با مهیا کردن وسایل تصرف و استیلاء. بنابراین حیازت مباحات به تناسب انواع آن، متفاوت است. مثلاً حیازت زمین موات ملازمه با احیاء دارد و باید در اثر کارهایی که در عرف مردم آباد کردن محسوب است، برای زراعت یا درختکاری یا ساختن بنا قابل استفاده شود.
اما حیازت آب رودخانهها و ماهیها به تصرف مادی این اشیاء است. یا حیازت دفینه به کشف آن و حیازت حیوانات وحشی با شکار کردن آن است.
بنابراین برای هر قسم از اشیای مباح، یک نوع تصرف و وضع ید مخصوص به خود وجود دارد.
حیازت مباحات عمل حقوقی است و در صورتی سبب تملک میشود که به این قصد انجام شود.
بنابراین اگر افراد قبیلهای برای اقامت چند هفته خود زمینی را مسطح و آباد سازند و وسایل تصرف در آب مباحی را فراهم سازند، چون قصد تملک ندارند، مالک آن زمین یا آب نخواهند شد. همچنین تصرف نظامیانی که برای ایجاد اردوی موقت در زمینی هستند، برای آنها مالکیت ایجاد نمیکند.
همچنین صغیر ممیز و سفیه هم میتوانند مباحات را حیازت کنند، اما صغیر غیرممیز و مجنون که قصد ندارند، نمیتوانند مباحات را حیازت کنند.
اخذ به شفعه؛
قانونگذار در ماده ۸۰۸ قانون مدنی در مورد شفعه بیان میدارد: هر گاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک، حصه (سهم) خود را به قصد بیع (فروش) به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است، به او بدهد و حصه مبیع (سهم فروختهشده) را تملک کند که این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع میگویند. اخذ به شفعه یکی از اسباب تملک است که ماده ۱۴۰ قانون مدنی، این موضوع را مورد توجه قرار داده است.
شرایط اخذ به شفعه؛
غیرمنقول بودن مال در ماده ۸۰۸ قانون مدنی حق اخذ به شفعه در صورتی برای شریک ثابت ذکر شده است که مال غیرمنقول باشد. منظور از مال غیرمنقول یک غیرمنقول ذاتی از قبیل زمین است، اما چنانچه غیرمنقولی ذاتی نباشد و به وسیله عمل انسان غیرمنقول شده است مثل ساختمان و درخت، چنانچه به تبع عرصه فروخته شود، به تبع عرصه میتواند مورد حق شفعه قرار گیرد و چنانچه به طور مستقل به فروش برسد، شریک حق شفعه نخواهد داشت. بر اساس ماده ۸۰۹ قانون مدنی، هرگاه بنا و درخت بدون زمین فروخته شود، حق شفعه نخواهد بود.
*مــدرس: هـــادی پـــاپـــری
دیدگاه ها