ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« تیر | شهریور » | |||||
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- ۲۴ مرداد ۱۳۹۸ ساعت درج خبر:۲۲:۱۲
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ- الهام فرهادی: همه ما در زندگی وقتی سرمان را به عقب برمی گردانیم و به گذشته خیره می شویم آهی از سر حسرت می کشیم آهی که گاه از پشیمانی و گاه از خوشحالی و شوق است ، پشیمانی از اعمال و اشتباهاتمان ، پشیمانی از ورود آدم های اشتباه به زندگیمان و ساختن خاطراتی اشتباه ، خاطراتی که گاه شعله اش وجود و قلبت را به آتش می کشد ، حتی با گذشت روزها و سال ها باز هم هر زمان که ناخواسته از ذهنت عبور کند باز هم آتشش زبانه می کشد آتشی از پشیمانی و حسرت روزهایی که اشتباه گذراندیم و وقت و انرژیمان را بیهوده تلف کردیم . در مقابل گاهی نیز وقتی انسان به گذشته خیره می شود لبخندی از رضایت و شادی بر لبانش نقش می بندد نه حسرتی هست و نه پشیمانی ای که وجودت را به آتش بکشد تنها امید است و شادی .
وقتی اتفاق ناخوشایندی رخ می دهد یا شخصی به زندگیمان وارد می شود که ما را آزار می دهد از خود می پرسیم چرا این گونه شد ؟ چرا آن حادثه رخ داد ؟ چرا آن شخص وارد زندگیم شد ؟ روزها آه می کشیم و ناله می کنیم تا جایی که آن قدر زمان بگذرد که به آن عادت کنیم برخلاف تصور رایج هیچ کس بدی ها را فراموش نمی کند ما تنها با گذشت زمان به آن ها عادت می کنیم زمانی که خیلی خوشحال یا ناراحتیم یا زمانی که تنها می شویم حتی گاهی در اوج روزهای خوشبختیمان لکه ای از آن اتفاق دردناک در ذهنمان نقش می بندد ناخواسته می آید و باز هم آتش حسرت و رنج زبانه می کشد گوشه ای از قلبمان چنان تیر می کشد که زمین و زمان را شرمنده می کند گاهی نیز چیزی یا کسی برایت خوشحال کنندست تو را تا اوج می برد با آن امیدها می بافی و خاطره ها می سازی اما حتی همین هم فرداها سوهان روحت می شود و زمانی که در کنج تنهاییت در پس کوچه های خاطراتت سیر می کنی دردت می گیرد ، دردت می گیرد از روزهایی که با امیدهای پوشالی و آدم های توخالی سر کردی ، از لبخندهای صادقانه ای که بر لبانت نقش می بست و بعدها دلیل اشک هایت شد ، از آنچه بودی و آنچه کردی خجالت زده و اندوهگین می شوی این دردها ، این حسرت ها و این روزها برای هر کسی می آید و می رود اما نکته ای که مهم است برداشتی است که از حوادث داری ، حوادث اگر چه تلخند و دردناک اما همگی حامل پیام هایی مثبت و منفی هستند آن ها بی دلیل نمی آیند بلکه می آیند تا یا تو را بسازند یا تو را ببازند به خود و آینده ای که گاه تاریکی حوادث آن را تیره و تار می کند .بسیار برای من به شخصه حوادثی از این قبیل رخ داده است کارهای اشتباه ، آدم های اشتباه و اندیشه های نابجا اما از تلخی تمام آن ها شیرینی ساختم به وسعت آن روزهای تلخ ، وسعتی که آنقدر طولانی و سخت بود که زمین و کهکشان را درمی نوردید. همه چیز می توانست طور دیگری شود می توانستم حسرت لبخندهای دیروزم را عامل دلواپسی های فردایم کنم ، می توانستم آنقدر در غصه هایم بمانم که شادی برایم قصه ای خیالی شود اما کاملا برعکس شد غصه های دیروزم بزرگی فردایم را رقم زدند . با تمام نگرانی ها و خاطراتی که تداعیشان دردی عمیق در قلبم احساس می شد ماندم و برای بهتر شدن جنگیدم .
اگر در برابر حوادث تلخ و اشتباهات سر خم کنید تمام عمر شادی را ملاقات نخواهید کرد با اتفاقات و اشتباهات رشد کنید ، بزرگ شوید و مانند درختی تنومند هر کدام را شاخه ای کنید برای سایه دادن ، سایه ای که میتوانی یک عمر کوله بارت را در پهنایش آرام بر زمین گذاری و خوابی شیرین با نسیمی خنک را تجربه کنی اما اگر در خاطرات اشتباه بمانی از تمام عمرت درختی می ماند زرد و پژمرده و بی شاخ و برگ که هر نسیمی می تواند آن را فرونشاند نه سایه ای هست نه آرامشی ، تنها تو می مانی و کوله بار دردهایت در زیر آفتابی گرم و سوزان .
پس هرگز از اشتباهاتتان نهراسید که اینها عامل رشد شما هستند اگر آن ها نبودند تا ابد انسانی خام و ناآگاه می ماندید از قدیس تصور کردن خود دست بکشید که خطا دروازه ای است رو به کمال و اتصال به مبدا هستی.
دیدگاه ها