true

ویژه های خبری

true
    امروز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

پایگاه خبری تحلیلی دشتستان بزرگ در روزهای شنبه به معرفی جمعی از ورزشکاران این شهرستان پرداخته و با انجام مصاحبه و یا ارائه مطالبی، در راستای شناساندن این عزیزان، تلاش دارد.
این هفته شما را دعوت می کنیم به خواندن کارنامه کاری یکی از فوتبالیست های قدیمی دشتستانی که خواندن آن خالی از لطف نیست.

دشتستان بزرگ- شقایق حمیدیان:

۱.لطفا خودتان را معرفی کنید .

محمد باقر خسروانی هستم متولد سال ۱۳۳۵ بزرگ شده محله قلعه شهر برازجان می باشم.
شغل بنده مغازه داری است و دارای پنج فرزند می باشم. در ابتدا درگذشت یکی از بهترین خبرنگاران شهر و دیارم، آقای پیرمرادی را به دوستداران و خانواده محترمش تسلیت عرض می کنم.
ایشان زحمات بسیاری برای خبرنگاری ورزشی کشیدند و همین عکس هایی هم که بنده برای شما فرستادم را ایشان در حدود سال ۱۳۵۴ و زمانی که تنها ۱۸ الی ۲۰ سال سن داشتم، از من گرفتند.
البته با دوربین معمولی و بدون امکانات دیجیتال عکس ها و صحنه های بسیار جالبی را عکاسی کردند. ایشان در عکاسی مهارت بسیار بالایی داشت و همچنین انسان بسیار بزرگ و با شخصیتی بود.


۲_از چه زمان و در چه رشته ورزشی فعالیت می کردید؟

بچه که بودیم در کوچه و محلات شروع به بازی فوتبال کرد، چون فوتبالیست های خوبی در محله های قلعه، کلیجا و خضر بودند و اکثرا هم طرفدار تیم تاج بودند، من هم در بین این فوتبالیست ها بازی می کردم.
همسایه ای داشتیم بنام غلامحسین رئیسی که استعداد من را کشف و در نهایت عده ای جوان را به دور خود جمع کرد و تیم جوانی بین پانزده تا هفده ساله تشکیل داد. به همراهی ایشان در زمین خاکی تمرین می کردیم. زمین هایی که هم اکنون در محل پشت پمپ بنزین جاده بنداروز هستند در آنجا تمرین می کردیم.
پست من در آن زمان دروازبانی بود که آقای رئیسی با تمرین های ابداعی خودش و با سختی، ما را تمرین می داد و آماده می کرد.
مثلا توپ را از فاصله کم و با شوت محکم به بدن ما می زد تا بدن ما را برای برخورد توپ از فاصله نزدیک آماده و ترس را از ما دور کند. من زندگی ورزشی و فوتبالی ام را مدیون آقای رییسی هستم که بسیار به ما لطف داشتند. جوان هایی را پرورش دادند که چند سال بعد بازیکن ثابت تیم تاج برازجان شدند.
یکی از زمین های تمرینی ما در آن زمان، زمین چرخاب بود و ما به طور کامل در زمین های خاکی تمرین می کردیم تا اینکه استادیوم شهر برازجان افتتاح شد.
تیم تاج از سه تیم تشکیل می شد، تیم الف که نامش تاج بود، تیم ب نامش افسر و تیم پ که دیهیم نام داشت.
مرحله پیشرفت، از دیهیم به افسر و بعد به تاج بود. من بعد از تمرینات زیاد اول وارد تیم دیهیم شدم و سپس بعد از مدت کوتاهی به عنوان دروازبان دوم، وارد تیم افسر شدم. بعد از حدود یکسال و نیم با استعدادی که در من مشاهده کردند، دروازبان دوم تیم تاج شدم. استعداد خوبی در پنالتی گرفتن داشتم که به من لقب باقر پنالتی گیر را داده بودند. زمانی هم که زمین چمن افتتاح شده بود دیگر همه تیم ها با رده های سنی مختلف با هم تمرین می کردند.
یک روز در ابتدای تمرین در حال پنالتی گرفتن بودم، دوست خوبم آقای حسین پروانه که یکی از بهترین پنالتی زن های برازجان بودند به سمت من پنالتی میزدند. پنالتی اول و دوم را گرفتم و پنالتی سوم را که زد، من به سمت توپ شیرجه رفتم متاسفانه بخاطر قدرت شوت و بد شیرجه زدن بنده مچ دستم شکست و بخاطر نبود امکانات و نبود پشتیبان، تا مدتها قادر به تمرین کردن نبودم و تمرین و فوتبال را تا مدتی رها کردم.
بعد از چند ماه، یکی از بستگان نزد من آمد و گفت ما تیم فوتبال خوبی داریم اما در حال حاضر دروازبان نداریم و از من خواست دروازبان آن تیم شوم. اسم تیم هم، گارد بود و بعد رفتیم در تربیت بدنی قرارداد امضا کردیم. در آن زمان هم دست بنده به شدت درد می کرد ولی خب پذیرفتم کمک کنم.
اولین بازی ما با هما یعنی تیم مرحوم آقای پیرمرادی بود که در آن زمان من خیلی خوب کار کردم و برنده مسابقه شدیم. در فینال با تیم پرسپولیس رو در رو شدیم و بازی را سه بر دو بردیم و قهرمان مسابقات جوانان شهر برازجان شدیم.
در آن زمان، شهر برازجان بیش از ۱۰ تیم از جمله، هما، تاج، پرسپولیس ، تابان، ملوان، برق، گارد، ایران جوان، دخانیات، برق، دشتستان و … داشت.
بعد از قهرمانی در مسابقه فینال، با کمک جناب آقای اسماعیل دهقان که سرپرست تیم جوانان برازجان بود، به عنوان دروازبان دوم منتخب جوانان شهر برای مسابقات استانی انتخاب شدم.
در سال ۵۴ به خدمت سربازی رفتم و چون محل خدمتم شهر کارزون بود، مسئولان تیم گارد می آمدن برای من مرخصی می گرفتند تا از کازرون به برازجان بیایم و بدون هیچ تمرینی برای مسابقات به میدان مسابقه روم. به یاد دارم که برای شرکت در ۲ بازی برای من مرخصی گرفتند.
بعد از سربازی، وارد آموزش و پرورش شدم. در آن زمان جناب سروان اسلامی، رییس وقت راهنمایی و رانندگی برازجان، از رییس آموزش پرورش وقت برازجان خواسته بود که من برای تیم پاس که زیرنظر شهربانی است بازی کنم. که من نیز به دلیل داشتن قرارداد با تیم خودم اعلام کردم که نمی شود به تیم پاس بروم.
زمان انقلاب فوتبال رها شد و من هم ۶ الی ۷ سال، در برازجان نبودم. بعد از آن و وقتی مجددا به برازجان برگشتم، در محله خسروی ها تیمی بود به نام دژبان برازجان و آقای زنده باد سرمربی آن تیم را بر عهده داشت و به بنده پیشنهاد داد که سرپرست تیم شوم و من هم قبول کردم و مدتی سرپرست تیم دژبان برازجان شدم. اما بعد از یکی دو سال ورزش را گذاشتم کنار این خلاصه ای از زندگی ورزشی من بود.

۳- نظر شما درباره این رشته چیست ؟
فوتبال یک ورزش بسیار مهیج و پرطرفدار در دنیا است و بسیار درآمد زا، که می توان گفت در حال حاضر، حرف اول را در دنیا می زند. اینقدر این ورزش هیجان دارد که گاهی دیده شده هوادار یک تیم با وجود مخارج سنگین از این سر دنیا به آن سر دنیا می رود تا از تیم مورد علاقه اش حمایت کند.

 

۴.در چه رشته های ورزشی کار کردید؟
طی دبیرستان ۲۵ شهریور، سیکل اول پینگ پنگ، هندبال، والیبال و کاپیتان تیم بسکتبال بودم ولی به فوتبال شدیدا علاقه مند بودم و پست همیشگی و دوست داشتنی ام دروازبانی بود.

۵- وقتی کلمه فوتبال را می شنوید، اولین چیزی که به ذهن شما می رسد چیست؟
وقتی که کلمه فوتبال را می شنوم، یاد دوران جوانی ام می افتم، یاد روزهایی که گذشت، فوتبالی که خیلی خالص بود، تعصب بود، پیشرفت بود، مدیران فوتبال مدیر بودند، برای فوتبال زحمت می کشیدند، دنبال حیف و میل و سوءاستفاده از فوتبال نبودند.

۶- به نظر شما تفاوت فوتبال گذشته و حال چیست؟
تفاوت فوتبال آن زمان با این زمان از زمین تا آسمان است، پولی که امروز درفوتبال خرج می شود، اگر آن زمان در شهرها خرج می شد، باورکنید کشور ما بیش از۱۰تیم ملی فوتبال در سطح هم داشت. ما آن زمان خودمان لباس ورزشی تهیه می کردیم، حقوقی که نمی گرفتیم، امکاناتی نداشتیم، فقط خدارحمت کند مرحوم تیمسار خسروانی رئیس وقت تیم تاج تهران را که سالی یک یا دو بار لباس برای تیم تاج برازجان می فرستاد، بقیه تیم ها هیچ امکاناتی نداشتند.
فقط تیم هما که موسس و بنیانگذارش مرحوم علی پیرمرادی بود و با روزنامه فروشی خرج این تیم را می داد، بنده و تمام همبازی های من با توجه به این وضعیت که در زمین خاکی چرخاب و تل کوره و زمین پر از سنگلاخی آزاد بود تمرین می کردیم، الان کدام بازیکن حاضر می شود در این زمین ها تمرین کند؟ کجا آن زمان بازیکن به اردو می رفت؟ کجا امکانات بدنسازی بود؟ فقط در یک کلام عرض می کنم که تفاوت از زمین تا آسمان بود.


۷- نظر شما درباره سالن و امکانات کنونی ورزش فوتبال در برازجان چیست ؟
در مورد سالن و امکانات عرض کنم که سال۱۳۴۷یا ۴۸ دقیقا یادم نیست فکرکنم ۱۶ساله بودم که این استادیوم کنونی در برازجان تاسیس شد، بنده از شما می پرسم بعد از این استادیوم، در این چند سال اخیر، چند استادیوم در این شهر درست شده؟ چند سالن ورزشی تاسیس شده؟ چقدرجمعیت اضافه شده و چقدر تاسیسات یا سالن ورزشی اضافه شده؟ واقعا انسان متاسف می شود که جوانان امروزکجا بروند؟ استان بوشهر غنی ترین استان ایران است. چرا مدیرکل و مسئولین به فکر نیستند؟ دست آنهایی که چند زمین چمن مصنوعی درست کردند درد نکند ولی این کفاف جامعه جوان ما نیست. در آن زمان وقتی ما ازتمرین برمی گشتیم‌‌، باورکنید اکثر فوتبالیست ها، زانوهایشان از زخم کلاسه بسته بود. خودم همیشه زانوها و آرنج دستم خونی بود، آن موقع تعصب بود الان متاسفانه فقط پول، آن موقع خبری از اسپانسر نبود که پول بدهد، همه از جیب خودشان هزینه می کردند، مربی و سرپرست هم گاهی از جیب خودش خرج می کرد تا تیم را حفظ کند.

۸- در دوران ورزشی خود از طرف چه کسانی حمایت شدید ؟
مرحوم پدرم که شدیدا مخالف فوتبال بازی کردن من بود. اکثرا دور از چشم او به تمرین می رفتم، دوستانم تشویقم می کردند و بیشترین کسی که از من حمایت می کرد و باعث دلگرمی ام می شد، استاد و مربی بزرگوارم غلامحسین رئیسی بود، احساسی که در مورد من داشت، برایم عجیب بود و همین باعث پیشرفتم و جهش عجیبم شد. هیچوقت از یادم نمی رود که بخاطر جوانی وکم تجربگی ام، بعضی مسائل فوتبالی را تشخیص نمی دادم و تمرینات را ترک کردم و به بازی و تمرین نمی رفتم.
یک صبح جمعه بود که استاد رئیسی به منزل ما آمد و گفت برو ساکت را بردار و بیا به تمرین. با توجه به اینکه قد بلندی داشت و کمی انسان مغرور ولی خیلی کوچک نفس بود، متحیر شدم و خجالت کشیدم گفتم استاد دیگر نمی خوام فوتبال بازی کنم، با لبخند گفت بی خود می کنی، بدو برو ساکت را بردار و بیا. من نیز گفتم چشم. او از روحیه من فهمیده بود که مشکل من چیست. وی واقعا روی بدن من کارمی کرد و در جوانی از بنده یک دروازبان شجاع، نترس و جسور با رفلکس های بسیار عالی ساخته بود. در واقع می توانم بگویم بیشترین کسی که از بنده حمایت کرد، استاد رئیسی بود که در حال حاضر در شهر ایذه یا اهواز می باشند و از همین جا و از راه دور دستش را می بوسم.


۹-بهترین فوتبالیست های دوران بازی شما در شهر چه کسانی بودند؟
فوتبالیست های زیادی در شهر داشتیم که آ زمان اگر دلسوزی بود، می توانستند به تیم های تهرانی حتی تیم ملی برسند. در تیم خودمان برادران فربود بخصوص حمید فربود، کرم زارع که پرورش یافته استاد رییسی بودند، محمود قنبری زاده و مجید بابا علی، حاج حسین پروانه فنی زن پنالتی زن برازجان بود. اسد لاردشتی، مرحومان فتح الله ستاری و حیدر شریف پور که الگوی اخلاق و انضباط بودند. در تیم پرسپولیس داریوش رنجبر دروازبان بزرگی بود، دوست بزرگوارم ماشالله پورآزاد، محمد فهیمی، شاپور و بیژن رنجبر، در تیم گارد ناصر سعیدی، اصغر اکبرزاده، در تیم برق احمدخواجه یان و مرحوم سعید سعیدی که به نظرم فرد اول اخلاق برازجان بود، در تیم پاس حسین عبدالهی، در تیم هما برادران آبشیرینی و شهید حاج علیزاده و خسرو جمیری تیم برق این افراد بهترین بازیکنان تیم خودشان بودند.

 

۱۰.یک ورزشکار و فوتبالیست خوب باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
یک ورزشکار خوب باید همیشه خوب باشد چه در زمانی که ورزش می کند و چه مواقعی که ورزش را کنار می گذارد، ورزشکاری که زحمت می کشد و در سطح کشور و جهان محبوبیت پیدا می کند، باید این را بداند که در جامعه طرفدار پیدا می کند و همیشه زیر ذره بین است. اگر خطایی از او سر بزند، همه می بینند. بنابرین باید بداند که او الگوی بسیاری از انسان ها ست، همیشه باید اخلاق و رفتارش الگو باشد. خودش را به این و آن نفروشد همیشه خودش باشد، کسی باشد که جامعه از او انتظار دارد، پرچم نباشد و از شخصیت خودش سواستفاده نکند، همیشه خودش را از مردم بداند تا مردم هم او را از خودشان بدانند.

 

۱۱.گفتید دروازبان بودید، به نظر شما یک دروازبان خوب باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟

یک دروازبان خوب باید همیشه تمرینات سخت را تحمل کند. باید اول از هر چیز انسان نترس و شجاعی باشد، یک دروازبان خوب باید هوشیار باشد. چهارچوب دروازه‌اش را خوب در ذهنش داشته باشد. باید بدنش آماده باشد برای رفلکس های به موقع و چشم های تیزبینی داشته باشد، در زمین تمام ذهنش به بازی باشد و موقعیت شناس باشد. به موقع از دروازه خارج شود.کمترین اشتباه را داشته باشد و موقع گل خوردن روحیه خودش را ازدست ندهد.

۱۲.الگوی ورزشی استان و کشور شما چه کسانی هستند؟
الگوی دروازبانی بنده در شهر برازجان مرحوم علی فربود دروازبان جسور تیم تاج بود، ایشان بسیار شجاع و نترس بودند و در کشور نیز مرحوم زنده یاد ناصر حجازی تمام خصوصیات یک دروازبانی خوب را داشت. از نظر ورزشی الگو بود و در جامعه هم همیشه مردم دوست و مورد احترام همه انسان های ورزشی و غیر ورزشی بود.

۱۳.غیر از مسابقات شهر برازجان در چه مسابقات دیگری حضور داشتید؟

بعد از قهرمانی در تیم جوانان برازجان از تیم ما چهار نفر، از پرسپولیس چهار نفر، استقلال چهار نفر و از برق هم چهار نفر و از تیم هما یک نفر به عنوان تیم جوانان شهر برازجان، برای شرکت در مسابقات استانی در شهر بوشهر انتخاب شدیم. گناوه را شکست دادیم و از بوشهر شکست خوردیم، قرار بود مدال نقره به ما بدهند و قول دادند برای ما مدال بفرستند ولی متاسفانه مسئولین استان برای ما ارسال نکردند .

 

۱۴.چند ساعت در روز تمرین میکردید؟

به روزی ۲ الی ۳ ساعت هم می رسید.

 

۱۵.چه مقام هایی را کسب کردید؟

قهرمان مسابقات فوتبال شهر برازجان در رده جوانان با تیم گارد شدیم. تنها مقام من این بود.

 

۱۶.بهترین خاطره تان در فوتبال چیست؟

سال ۱۳۵۴ و در روز فینال جوانان باشگاهی شهر برازجان در حضور تمام مسئولین شهر برازجان در زمین چمن استادیوم برای اولین بار طی فینال، تیم پرسپولیس را در یک بازی جنجالی به همراه تیم گارد ۳بر۲شکست دادیم و قهرمان جوانان برازجان شدیم و در همان سال برای تیم منتخب جوانان برازجان انتخاب شدم که در عکس ها می بینید.

 

۱۷.تلخ ترین خاطره تان در فوتبال چیست؟

بعد از اینکه از تیم دیهیم که تیم سوم تاج بود، پیشرفت کردم و به تیم افسر آمدم و بعد از مدت کوتاهی ازتیم افسر که تیم دوم تاج بود به تیم بزرگسالان تاج آمدم، آن زمان تیم تاج به شکل مخلوط تمرین می کرد. قبل از شروع تمرین بچه ها شوت می زدند یا پنالتی تمرین می کردند. منم در گرفتن پنالتی خیلی مهارت داشتم تا اینکه مشکل شکستم دستم که برایتان تعریف کردم، اتفاق افتاد و این امر باعث وقفه کاری من در زمینه فوتبال شد.

۱۸.چه آرزویی در آن زمان داشتید؟

هر فردی تلاش می کند تا پیشرفت کند ولی منم دوست داشتم در همان فوتبال شهر برازجان هم پیشرفت کنم تا انتها و دروازبان مشهوری در برازجان می شدم. در زمان ما دروازبان های بزرگی هم بودند ولی خب من هم دروازبان خوبی در سطح جوانان شهر برازجان بودم.

 

۱۹- آیا پیشنهاد و انتقادی از هیئت فوتبال دارید؟
اگر منظور از هیئت فوتبال استان و شهرخودمون است که باید عرض کنم، این هیئت ها برای فوتبال استان و شهر برازجان چکار مفیدی کرده اند که بنده بخواهم انتقاد کرده یا پیشنهاد دهم؟ در حال حاضر دو تیم شاهین و پارس که بر اثر بی تدبیری مسئولین هیئت استان به نابودی کشانده شدند، در شهر عزیزم برازجان، تیمی نمانده که هیئت فوتبال بخواهد برایش زحمتی بکشد! تیمی که در حال حاضر جناب آقای دلگرم زحمت کشیده و با امکانات ناچیز و با حمایت مالی یک دندانپزشک محترم تا به اینجا رسانده و برای شهردار افتخارآفرینی می کند هیئت فوتبال شهر چه حمایتی کرده؟ متاسفم که به عنوان یک پیشکسوت فوتبال استقلال برازجان عرض کنم فوتبال در برازجان نابود شده، برازجان درگذشته ۱۰ الی ۱۵تیم فوتبال داشت که همه نابود شدند.

 

۲۰.چه صحبت و توصیه ای با جوانان دارید؟

جوانان را می شود امروز هدایت کرد ولی خب اگر زمینه های ورزشی نباشد جوانان امروز به راه های دیگری برای سرگرمی می روند. در گذشته همین شهر برازجان چقدر در محلات تیم داشت و هر تیم هم باز تیم جوانان داشتند و بنده می توانستم مثلا با نگاه کردن به بازی آن ها و کشف استعدادشان باعث رشدشان شوم، شبیه کار آقای رییسی که من را کشف کرد و باعث رشد من شد.

بنده به عنوان خاک خورده زمین های خاکی فوتبال توصیه می کنم اول به دنبال تحصیل باشند و در کنار تحصیل، به ورزش روی بیاورند. می دانم که امکانات ورزشی کفاف جوانان شهر را ندارد ولی به همین امکانات کم هم اجبارا اکتفا کنند. بنده نمی گویم تفریح نروند ولی تفریح سالم.
و آخرین توصیه ام این است که کتاب های تاریخ ایران را مطالعه کنند.

۲۱.حرف آخر؟

در پایان تشکر می کنم از شما که یادی از پیشکسوتان فراموش شده شهرکردید. انشالله که درکارتان موفق باشید. درود می فرستم به روح بزرگمرد عرصه مطبوعات شهرم، مرحوم علی پیرمرادی که عکس هایی که خدمتتان ارسال می کنم همه را مرحوم علی پیرمرادی گرفته اند. همچنین یادی می کنم از دوستانی که همبازی ام بودند و الان در قید حیات نیستند. زنده یادان شهید اول انقلاب سید مهدی محمدی، ابراهیم پروانه، ابراهیم پارسایی، فتح الله ستاری، حیدرشریف پور، فرج پارسایی، کاظم شحنه ثابت، رسول و محمدفربود، مصطفی درویشی، کربلایی حسن دهقان، محمدعلی و عباس و ابراهیم رییسی، ابراهیم مقدم، یدالله پاپری کهزادی، محمد درویشی، حسینقلی دهقان، فرج خوشبختی، ناصر و محمود شحنه، رسول بهزادی، محمد لاردشتی معروف به چوخوف و کسانی که الان متاسفانه حضور ذهن ندارم، روحشون شاد و یادشان همیشه گرامی باد.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


ajax-loader