ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« خرداد | مرداد » | |||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
- ۰۱ تیر ۱۳۹۸ ساعت درج خبر:۲۲:۵۶
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: در دفتر سایت دشتستان این هفته میزبان جوان خوش قد و قامت پرتاب نیزه کشورمان بودیم، گفت و گوی کوتاهی با وی داشتیم. صحبتهای ما با محمد حسینی تقدیم شما خوبان …
لطفا خودتان را معرفی کنید:
-محمد حسینی هستم متولد ۲۶ آذر ۶۶، فرزند آخر خانواده هستم. متاهلم و یک فرزند دختر (نرجس ۳ ساله) و یک فرزند پسر (علی ۶ ساله) دارم.دیپلم کامپیوترم را از مدرسه طباطبایی گرفتم. در سال ۸۵ به استخدام نیروی انتظامی درآمدم. سال ۸۸ درجه گرفتم.
اگر ممکن است دلیل جانباز شدن خود را به ما بگویید:
-در سال ۸۸ در مرز ایران-پاکستان (سراوان)، در درگیری با اشرار یک گلوله به سمت راست سرم شلیک شد و باعث شد به مدت ۳۰ روز به کما بروم. بعد از آنکه از به هوش آمدم سمت چپ بدنم کاملاً فلج شده بود و تا هم اکنون نیز بهبود نیافته ام. در حال حاضر جانباز ۷۰ درصد می باشم. هنوز آن تیر در سرم وجود دارد و برای خارج کردن آن باید به خارج از کشور بروم که متأسفانه پول ندارم. گرمای هوا به شدت برایم خطرناک است و با این شرایط گرما نمی توانم مدت زیادی دوام بیاورم. برای تأمین پول مداوای خود از همه جا کمک خواستم. حتی به ریاست جمهوری نیز نامه نوشتم. حتی از ریاست جمهوری خواستم وقتی پزشکان مربوطه به ایران آمدند، در صورت امکان نوبت معاینه برایم فراهم کنند یعنی فقط در حد نوبت گرفتن از یک پزشک خوب هم با من همکاری نکردند.
چه شد که به ورزش روی آوردید؟
-من به ورزش علاقه زیادی دارم. قبل از اینکه جانباز شوم، رزمی کار بودم و نینجا کار می کردم. بعد از جانباز شدنم، در سال ۹۶ یک روز به طور اتفاقی آقای فتحی (رئیس هیئت جانبازان و معلولین) را در راهپیمایی دیدم و چگونگی عضویت در تیم معلولین را جویا شدم. آقای فتحی هم من را رهنمایی کرد و به این صورت وارد ورزش معلولین شدم. بعد از آن در کلاس بندی که انجام شد، در رشته دو و میدانی-پرتاب وزنه (F33) انتخاب شدم. مدتی بعد به صلاحدید مربی خوبم خانم تشنه دل، و به دلیل اینکه رکوردهایم نزدیک رکورد جهانی نیزه بود، به پرتاب نیزه روی آوردم.
در زمینه ملی چه فعالیت هایی داشته اید؟
-امسال اولین سالی است که پرتاب نیزه کار می کنم. تیرماه امسال مسابقات انتخابی تیم ملی برگزار می شود که من نیز قرار است شرکت کنم.
تا چه اندازه، فعالیت ورزشی شما مورد حمایت خانواده به خصوص اطرافیان قرار گرفته است؟
-دایی من (منوچهر هوشیار) در تربیت بدنی استان مشغول به کار می باشد و یکی از حامیان واقعی من بود. مادرم، برادرانم و همسرم از هیچ کمکی دریغ نکردند و همیشه از من حمایت می کنند.
نقش ورزش در زندگی شما چگونه است؟
– اگر ورزش نباشد، سلامتی من درخطر است. به دستور پزشکان من باید همیشه ورزش کنم. البته گرما برای من خوب نیست. به دلیل اینکه هنوز تیر در سرم وجود دارد، گرما به شدت برای من مضر است و در گرما، من تشنج می کنم. ولی به عشق ورزش من می توانم دوام بیاورم. با ورزش توانستنم خودم را بازسازی کنم و خداروشکر موفق بوده ام.
مسئولین تا چه اندازه از شما و ورزش معلولین حمایت می کنند؟
-آقای کمارج تا آنجایی که بتواند حمایت می کند. بودجه کافی ندارد وگرنه تا جایی که دستش برسد حمایت می کند. خانم تشنه دل بزرگترین حامی ما و ورزش معلولین می باشد و درواقع انگیزه ورزشکاران معلول برای ادامه دادن در شرایط سخت، خانم تشنه دل است.
شما گفتید ادامه دادن در شرایط سخت، شما در این مسیر با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
-بزرگترین مشکل ما نداشتن دالون است. خیلی وقت است که به ما قول داده اند که با ما همکاری کنند و نیازهای ما را رفع کنند ولی نه تنها کمک نکردند بلکه زمین تختی را از ما گرفتند و گفتند با پرتاب نیزه و وزنه، به چمن زمین تختی آسیب وارد می شود. به ما یک مکان دادند و یک اتاق بلوکی نیمه کاره ساختند به عنوان رختکن. این اتاق بدون پنجره و در و بدون کولر است. ما حتی آب خوردن نیز خودمان از خانه می آوریم. ما می دانیم اگر آقای کمارج و آقای فتحی بودجه داشتند حتما به ما کمک می کردند ولی ما از مسئولین دیگر نیز انتظار حمایت داریم. مثلا شورای شهر به ما قول می دهد که به ما کمک کند ولی تا حالا هیچ کمکی نکرده است. قبلا هم گفتم ما ورزشکاران معلول فقط به انگیزه بودن خانم تشنه دل می توانیم ادامه دهیم و اگر روزی خانم تشنه دل برود، همگی می رویم. خانم تشنه دل بسیار از ما حمایت می کند. حتی شب تا آخر وقت می ماند و با ما تمرین می کند. آقای فتحی نیز خیلی حمایت می کند ولی مشکلات ما همچنان باعث رنجش ماست.
ما کاری از دستمان برنمی آید. ما که نمی توانیم اتاق را کامل کنیم یا دالون بزنیم. فقط می توانی برای خودمان آب خوردن بیاوریم. ما مشکلات زیادی داریم. بارها به دلیل نامناسب بودن زمین تمرین، ما سر می خوریم و آسیب می بینیم. برای کار ما، یک سکوی پرتاب نیاز است. من برای ساخت این سکو، به دیر رفته و یک جوشکار از دیر آوردم و با هزینه خودم یک سکوی پرتاب به مبلغ ۷۰۰ هزار تومان درست کردیم. این سکوی پرتاب هرچندروز یک باز باید با میخ محکم شود هزینه میخ طویله را هم خودم می پردازم. یک بار این میخ را عوض نکردم و باعث شد از پشت به زمین بیفتم و کمرم آسیب دید. به دلیل شرایط غیراستاندارد زمین من دیسک کمر گرفتم. با این شرایط مگر چند وقت دیگر می توان دوام آورد؟ ما را از زمین تختی بیرون کردند و گفتند زمین تختی مخصوص فوتبال است ولی در حال حاضر زمین ما را به مدارس فوتبال کرایه می دهند. زمین به نام ماست ولی درواقع ما فقط شب می توانیم برویم و در طول روز در اختیار مدارس فوتبال است. اگر اختیار زمین را به خودمان بدهند، ما می توانیم از آن درآمدزایی کنیم. با همین کرایه دادن می توانستیم هزینه های خودمان را تأمین کنیم. ما از آقای کمارج انتظار تلاش مضاعف برای ورزش معلولین داریم.
ببینید در حال حاضر فقط یک سرویس بهداشتی در زمین ما وجود دارد که بین خانم ها و آقایان مشترک است. به همین دلیل خانم ها به سختی از آن استفاده می کنند.
دیدگاه مردم در مورد ورزش معلولین را چگونه ارزیابی می کنید؟
-مردم بسیار به ما لطف دارند و خیلی از ما حمایت می کنند. دیدگاه مردم شهرستان و استان ما در این زمینه رو به رشد و فوق العاده عالی است.
آینده این ورزش را چگونه پیشبینی می کنید؟
مطمئناً اگر مسئولین به اندازه کافی از این ورزش حمایت کنند، بسیار جای امیدواری است. ما می توانیم افتخارات زیادی برای این استان و کشور به دست بیاوریم. این ورزش آینده بسیار روشنی دارد.
در آخر می رسیم به سوالات یک کلمه ای. ما یک کلمه به شما می گوییم، شما اولین کلمه ای که به دهنتان می آید بیان کنید:
جانباز: افتخار میهن، درد و رنج و بیماری
کمارنج: مردی زحمتکش برای ورزش دشتستان
خانم تشنه دل: روحیه و زحمت مربی گری
نیروی انتظامی: امنیت میهن
رکورد: عشق، قهرمانی جهان
دیدگاه ها