ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« اسفند | اردیبهشت » | |||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 |
- ۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت درج خبر:۱۰:۴۲
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: علی پیرمرادی، پیر رسانه های استان بوشهر و کسی که تمام عمر خود را وقف مردمش کرد. چهره ای که همه با متانت و مهربانی میشناختند و در نهایت در ۷۱ سالگی دیار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری تحلیلی دشتستان بزرگ، در این راستا، نگرخواهی را انجام و دیدگاه جمعی از اقشار مختلف کاری در خصوص شخصیت این عزیز سفرکرده، جویا شد که خالی از لطف نیست.
دشتستان بزرگ- مجید رضایی: علی پیرمرادی را از سال ۱۳۶۸ میشناسم؛ ایشان نمایندگی نشریات سراسری در برازجان را داشتند و عامل توزیع روزنامه ها و هفته نامه ها و مجلات بودند.
بنده هم که دانشآموز دبیرستان بودم، اخبار ورزشی را مینوشتم و به دستش میرساندم و گاهی در کیهان یا اطلاعات منتشر میشد، تا اینکه در دهه ۷۰ و ۸۰ با فعال شدن هفتهنامه های استانی و در ادامه سایتهای خبری و خبرگزاری ها، ارتباط بیشتری داشتیم و حدود سه سال در خبرگزاری فارس همکار بودیم و خاطرات زیادی از آن دوران دارم.
مهمترین و شاخصترین ویژگی علی، این است که دنیا و مادیات اصلا برایش اهمیت نداشت و به دوستی و رفاقت وفادار بود و علیرغم اینکه از ما بزرگتر و باسابقهتر بود ولی ایشون در احوالپرسی و تماس، پیشقدم بود و با هیچ کس قهر و کدورت و ناراحتی نداشت.
خاطرات زیادی با علی دارم، شیرینترین خاطره در سفری که تحت عنوان تور سلامت به کنگان رفتیم بود که در اتوبوس و در کل سفر، کنارش بودم و سیر تا پیاز زندگیش را تعریف کرد و سفری بیاد ماندنی بود.
تلخترین خاطره هم سفر پاییز سال گذشته رئیس جمهور به بوشهر بود که علی آمد بوشهر برای شرکت در مراسم رئیس جمهور؛ ولی هر چقدر پیگیری و تلاش کردیم نتونستیم مجوز ورود علی به سالن را بگیریم و سه ساعت پشت سالن نشسته بود و منتظر صدور مجوز که حقیقتا خجالت کشیدم و ازش عذر خواهی کردم که با روی باز پذیرفت و گفت اتفاقا خاطرات اینجوری بیشتر در ذهن میمانند و علی رفت و دیگر ندیدمش ولی تا دو روز قبل از این حادثه تلخ هم تلفنی با هم ارتباط داشتیم.
یاد و نامش پاینده باد.
دشتستان بزرگ- عادل پاکزاد: علی پیر مرادی از سنین کودکی که من در عکاسی پدرم ( عکاسی افشین ) حاضر می شدم. ایشان آنجا تردد داشت و با مرحوم پدرم دوستی نزدیکی داشتند و هر روز ساعاتی را روی نیمکت چوبی داخل عکاسی می نشست و گپ و گفت میکردند. خاطرم هست آن روزها فرم های ثبت نام تیم هما را پیش ما کپی میگرفت. منزل علی در کوچه روبروی عکاسی ما بود.
ایشان شخصیت خنده رویی داشتند و یکی از خصوصیات کاری خبرنگاری وی خیال پردازی بود !!!!
سادگی ، عدم سیاسی کاری، خوش رویی و یک دندگی ( مرغش یه پا داشت ) و روزنامه ها و مجلات متعدد زیر بغل از خصوصیات جالب و بارز علی بود .
خاطرات متعدد و زیادی با علی دارم، ولی این خاطره جالب هست.
روزی در سن حدود ۱۲ سالگی از مرغ یکی از مرغداری های برازجان که از بستگان بود عکسی گرفتم. مرغ مورد نظر عجیب الخلقه بود و سه تا پا داشت و به جز دوتا پای اصلی یک پای کامل هم روی کمرش داشت !
روزی علی به عکاسی آمد و عکس را پیش من دید و آن را از من گرفت. هر چی گفتم به من ندادش و گفت کارش دارم. خاطرم هست چند روز بعد صاحب مرغداری با حالتی بر افروخته و خشمگین وارد عکاسی شد و روزنامه ای را محکم روی میز زد و گفت آبرویم را بردی چرا عکس را دادی به علی پیرمرادی ؟
روزنامه را که باز کردم هم خنده ام گرفت و هم تعجب کردم. عکس مرغ را چاپ کرده بودند و تیتر زده بودند مرغ سه پا در برازجان روزی سه تخم میگذارد! در حالی که مرغ کارخانه ای تخم نمیگذارد!
روحش شاد …
دیدگاه ها